عکس: آبپاشی هوایی تهران
آیتالله سید عبدالحسیـن دستغیب در تاریخ بیستم آذرماه 1360 هنگامی به همراه چند تـن از یارانش عازم نماز جمعه بود، در یک عملیات تروریستی از سوی گروهک منافقین به شهادت رسید.
به گزارش شبکه ایران، آیتالله سید عبدالحسیـن دستغیب در تاریخ بیستم آذرماه 1360 هنگامی به همراه چند تـن از یارانش عازم نماز جمعه بود، در یک عملیات تروریستی از سوی گروهک منافقین به شهادت رسید.
خاطره ای از شهید دستغیب درباره رهبر معظم انقلاب
در ابتـــدای انقلاب، گذشته از ایراداتی که مخالفین غرب زده و شرق زده و روشنفکر زده به اصل ولایت فقیه میگرفتند، بعضاً هم با ظاهر سازی، شبهاتی مطرح میکردند که: «فرضاً جامه ولایت فقیه بر قامت امام خمینی راست باشد، اما دیگر کسی نخواهد توانست جای ایشان را بگیرد».
شهید دستغیب در یک جلسه مجلس خبرگان قانون اساسی، طی سخنانی ضمن دفاع از سپرده شدن فرماندهی کل قوا به ولی فقیه، به دو ایراد فوق به زیبایی پاسخ دادند، پاسخی که با توجه به مراتب والای عرفانی ایشان، در دل خود یک پیشبینی جالب هم داشت که سالها بعد صحتش آشکار شد:
«به ضرورت مذهب ما در غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) خدای تعالی بشر را، مسلمین را، شیعیان را بدون رهبر قرار نداده و عدله نیابت، فقهای عدول، اینها نایب اولی الامر هستند، ولی امر هستند و بر تمام مسلمین واجب است اطاعت امر آنها.... شکر خدای را که در زمان ما -که واقعاً سابقه در تاریخ ندارد- این طور شده است که اکثریت ملت حاضر شدهاند برای اطاعت از نایب امام و ولی امر.... اصل وجوب اطاعت از ولی امر و اطاعت از فقیه عادل از اصول مسلّمه مذهب ما است، چیز تازهای نیست.... اما اگر کسی اشکال کند - چنانکه اشکال کردهاند و گفتهاند - که «بلی، مثل امام خمینی کجا دیگر پیدا میشود؟ در دورههای قبل نبوده، ایشان نابغه بوده است و بعد از این هم دیگر مثل ایشان پیدا نخواهد شد. ممکن است یک فقیهی بعد از ایشان بیاید و چطور و چطور بشود. آن وقت ما دچار دیکتاتوری روحانیت خواهیم شد». تمام اینها شبهههای واهی است. البته بدانید و میدانید، جسارت نکنم، تذکر است، هرگاه اکثر خلق حاضر شدند به اطاعت از ولی امر و فقیه عادل، والله خدای تعالی مثل خمینی و بهتر از او برایشان پیدا خواهد کرد «ما نَنسَخ مِن آیةٍ اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیرٍ مِنها اَو مِثلِها» [آیه 106 سوره مبارکه بقره. ترجمه: هر نشانهای را که زایل کنیم یا از خاطرهها ببریم، بهتر از آن یا مثل آن را میآوریم.]
... خواستم بگویم این حرف شیطانی است که «پس از آیتالله خمینی چه کار خواهیم کرد؟»، همان کسی که آقای خمینی را به وجود آورد بعد از ایشان بهتر از او یا مثل ایشان را در رأس مسلمین قرار خواهد داد، مسلمانان را حیران نمیگذارد. ولی شرطش حاضر بودن مسلمین مثل حالا هست. مادامی که خلق حاضرند اطاعت کنند از ولی امر، خدا ولی امر را برایشان مستقر خواهد داشت.»
(صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، صفحات 1158 تا 1160، جلسه چهل و سوم، مورخ 21 مهر 1358)
به نظر میرسد سریال جدید رسانه ملی و کار تازه داود میرباقری بدجوری به دل حاج سعید نشسته است که نخستین چیزی که میگوید این است: دوست دارم در ارتباط با "مختارنامه" صحبت کنم.
به گزارش شبکه ایران، سعید حدادیان، مداحی که شاعری هم میکند و از او به عنوان یکی از برگزیدگان در سومین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر هم تقدیر شد در تازهترین گفتوگوی خود با هفتهنامه سروش اعلام کرده که علاقه فراوانی دارد این رباعی روی سنگ مزارش نوشته شود:
چون شمع فروغ بزم یاران بودم/ چون پروانه پیک بهاران بودم
هرچند که روسیاهم اما چون ابر/ باران بودم همیشه باران بودم
دوست دارم در ارتباط با "مختارنامه" صحبت کنم
هرچند بهانه این گفتوگو بررسی اشعار مداحی، نوحهسرایی و برنامههای مرتبط صداوسیما باماه محرم بوده اما به نظر میرسد سریال جدید تلویزیون و کار تازه داود میرباقری بدجوری مورد توجه حاج سعید بوده که نخستین چیزی که میگوید این است: دوست دارم در ارتباط با "مختارنامه" صحبت کنم. وی حتی اشاره میکند که چند وقت پیش در دیدار با رسانه ملی هم به موفقیت و پرداخت خوب مختارنامه اشاره داشته است.
"تقوای در متن" مهمترین مولفه مداحی
او معتقد است مهمترین مولفه مداحی "تقوای در متن" است و در خصوص برنامهسازی در باره محرم هم متذکر میشود: این برنامهها نباید محدود به چند صحنه و روضه باشد بلکه در محتوای برنامهها باید آموزش و پیامهای مختلف تربیتی و دینی از واقعه عاشورا باشد.
رفتار مختار با خانوادهاش نمونه خوبی برای الگوبرداری
حاج سعید باز هم به "مختارنامه" بر میگردد و از آن مثال میزند و میگوید: رفتار مختار با خانوادهاش نمونه خوبی است برای الگوبرداری. اینکه چگونه خانواده را اداره میکند و چگونه فرزندانش را تربیت میکند میتواند پیام خوبی را به مخاطب ارائه کند.
البته او از برخی صحنههای نبرد "مختارنامه" انتقاد کرده و گفته است: بازیگران ما به ویژه آنها که بیشتر کار تاریخی و مذهبی انجام میدهند باید بدانند که آموختن شمشیربازی و سوارکاری از ملزومات کار است.
با غزلهای خواجه شیراز خیلی حال میکنم
حدادیان در بخش دیگری از این مصاحبه با اشاره به رشد جمعیت شاعران اهل بیت(ع) و سطح بالای اشعار خوبی که طی سالهای اخیر سروده شده است در باره شاعر محبوبش هم از حافظ یاد کرده و گفته است: با غزلهای خواجه شیراز خیلی حال میکنم و شعرهایی انتخاب میکنم که محتوای غنی داشته باشد.
خبرگزاری فارس: این بند را جدای همه روی نیزه ساخت/خورشید سر بریده غروبی نمیشناخت/بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود/او کهکشان روشن هفده ستاره بود
به گزارش باشگاه خبری فارس «توانا»،سید حمیدرضا برقعی شاعر آئینی کشورمان است که غزلی با عنوان «توفان واژهها» در وصف امام عاشورائیان حسینّبنعلی (ع) سروده است:
با اشکهاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیهها را مرور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژههاست
شاعر شکست خورده طوفان واژههاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه میکند
دارد غروب فرشچیان گریه میکند
با این زبان چگونه بگویم چهها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بیریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیهها را، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
خورشید سر بریده غروبی نمیشناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
او کهکشان روشن هفده ستاره بود
***
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانیاش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسهای عمیق خودش بود و هیچکس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
*ویژهنامه محرم در خبرگزاری فارس/
صبح امروز دو بمب در مسجد امام حسین (ع) چابهار توسط عوامل سرویس های جاسوسی غرب منفجر شد.
به گزارش رجانیوز، یکی از این دو بمب در کنار مسجد امام حسین (ع) و دیگری در جمع عزاداران حسینی منفجر شده است.
تلویزیون العربیه وابسته به وهابیون عربستان سعودی که روابط نزدیکی با گروهک تروریستی موسوم به جندالله داشته و پیش از این علاوه بر پوشش اخبار عملیات این گروهک، مصاحبههای اختصاصی با رهبران تروریست این فرقه گمراه انجام داده است، لحظاتی پیش در خبری فوری اعلام کرد که "جندالله مسئولیت دو انفجار صبح امروز در جنوب شرق ایران را بر عهده گرفت. "
این گروهک تروریستی در تور کنترلی ماموران امنیتی قرار داشتند که از تور کنترلی خارج می شوند که اولین فرد انتحاری بمب را منفجر و به هلاکت می رسد و دومین انتحاری توسط سربازان گمنام امام زمان کشته و سومین فرد تروریست در تعقیب گریز در نزدیکی مرز دستگیر می شود.
پس شکست مفتضحانه غربی ها در مذاکرات ژنو3، آمریکایی ها فشار خود بر گروهک های تروریستی از جمله گروهک جندالشیطان وارد کردند تا بتوانند کمی از فشار موجود بر خود را بعد از شکست مذاکرات را از این طریق کم کنند.
در همین رابطه سرویس های جاسوسی غرب که مدت ها پیش تحرکات خود را با کمک این گروهک در شرق کشور آغاز کرده منتظر بود تا در زمان مقتضی فرمان این جنایت کور را صادر کند .
یک منبع آگاه در گفتگو با رجانیوز عنوان کرد هم اکنون سه نفر دیگر از عوامل تروریستی شناسایی شده و به زودی دستگیر می شوند.
در همین رابطه فارس گزارش داد: مساجد، حسینیهها و تکیههای حسینی امروز مجهز به گیتهای امنیتی و بازرسی بدنی بودهاند که تروریستها مجبور به انجام این اقدام وحشیانه در خیابان و معابر پر رفت و آمد کردند. این حادثه نشان میدهد که تروریستها به شدت تحت فشار نیروهای بیگانه هستند و مجبور به انجام هرگونه عملیاتی و به هر شکلی شدهاند؛ چرا که پیش از این آنان فقط شیعیان را هدف خود معرفی میکردند ولی جنایت امروز که در خیابان و بدون در نظر گرفتن شیعه و یا سنی بودن مردم صورت گرفت، نشان داد که آنها برای انجام جنایتها هیچ فرقی بین شیعه و سنی قائل نیستند و این امر تنها بهانهای برای رسیدن به اهداف شوم بیگانگان در منطقه است.
فریبرز آیتی فیروزآبادی مدیر کل پزشکی قانونی سیستان و بلوچستان اسامی شهدای عملیات تروریستی صبح امروز تا کنون در چابهار را به شهر ذیل اعلام کرد:
1- نسترن خسروی فرزند جواد
2- عزیز اسفندتاج فرزند عبدالرحمن
3- گلمحمد فرهمند فرزند باباخان
4- رجبعلی بردبار فرزند حسین
5- علیرضا خواه
6- مسلم تابخیز
7- منصور مؤذن
8- محمد وطنخواه
9- غلامرضا قاسمی
10- غلامرضا میرزایی
11- اکبر کوهکن
12- عبدالله آرش
13- مسعود منصوری
14- محسن کیخواه فرزند برات
15- رضا حسینپور صنعتی
16- محمد رضایی
17- مصطفی کوهکن
18- سکینه سندگل به همراه فرزندش سنا پردل
19- احمد چهاردیواری
20- عرفان کتری
21- ربابه رستمی
22- مسلم آبخزر
23- عبدالله عارفی
24- ابراهیم کیایی
25- عبدالله چراغ مکان
26- صدرا دشتی
27- سعید گرگی
28-خالد مبارکیان
29- وحید دستکار
تکمیلی
سایت زاهدان پرس تصاویری از دو تروریست امروز را منتشر کرد و نوشت جندالشیطان بار دیگر از نوجوانان برای این اقدام ضدانسانی سوءاستفاده کرده است.
اسامی 33 نفر از شهدای حادثه تروریستی صبح چهارشنبه چابهار که همزمان با تاسوعای حسینی روی داد، اعلام شد.
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان چابهار عصر چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با ذکر اسامی شهیدان حادثه تروریستی این شهرستان گفت: در بین شهدای این حادثه یک طفل شش ماهه نیز به نام ثنا پردل به چشم می خورد.
" غلامعلی پودینه " اظهار داشت: نسترن خسروی، سکینه سندگل، ربابه رستمی، عزیز اسفنتاج، گل محمد فرهمند، رجبعلی بردبار، علیرضا رضا خواه، مسلم آبخضر، منصور موذن، محمد وطنخواه، غلامرضا قاسمی، حسین میرزایی، اکبر کوهکن، مصطفی کوهکن، مسعود منصوری، محسن کیخا، حسین پور صنعتی، احمد چهاردیواری، عرفان کتری. محمد رضایی، عبادالله عارفی ، ابراهیم کیانی، احمد کتری، ... صفایی، ... کالو، سکینه پورمقدم، مرادحسین رحیمی ، عبدالرحمان چراغ مکان، صفورا دشتی، سعید گرگی، امین کیانی، وحید دستگاه است.
وی ادامه داد: این حادثه 95 نفر مجروح داشت که حال 14 نفر از آنان وخیم گزارش شده است. این 14 نفر نیز به وسیله بالگرد از چابهار به زاهدان منتقل شدند.
این مقام همچنین اسامی 14 نفر مجروح انتقالی به زاهدان را شامل میثم کیخا، شهاب رزمجو، فاطمه کوهکن، بهروز اختریان، محمد شمس آرا، مسعود زورقی شاداب، مهدی قانعی، علیرضا هاشمی، سیدعلی سجادی، امین مجیدی، محمد نارویی، مجتبی علیزاده، آمنه محمدیان و محمد خدیر ذکر کرد.
در عملیات تروریستی چابهار تعدادی از عزاداران حسینی شهید و مجروح شدند.
آیتالله مصباح یزدی در روز اول ماه محرم سال جاری در دیدار با فرماندهان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با یادآوری این آیه شریفه که "فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره"، به این شبهه پاسخ دادند که چگونه ممکن است ثوابهای فراوان نقل شده برای زیارت و عزاداری سیدالشهدا(ع) در روایات وارده از ائمه معصومین(ع) از جمله بخشودگی گناهان و ثواب هزار حج و عمره با این آیه شریفه که حتی بر محاسبه ذره خیر و شر در کارنامه اعمال انسان تأکید دارد، قابل جمع است.
متن کامل این گفتار خواندنی در ادامه آمده است:
مقدمه
فرارسیدن ایام عزاداری سیدالشهدا صلواتاللهعلیهوعلیابنائهالمعصومین را به پیشگاه مقدس حضرت ولیعصر اروحنافداه و همه علاقهمندان به اهلبیت تسلیت و تعزیت عرض میکنیم و از خدای متعال میخواهیم که در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ایشان کوتاه نفرماید.
شرایط زمانی در این ایام موضوع بحث را تعیین میکند و نمیشود از آن گذشت و باید هر کدام از ما به اندازه لیاقتمان ـ از مبدأ صفر تا بینهایت ـ از این اقیانوس بیکران رحمت الهی صلواتاللهعلیه استفاده کنیم. ما هم در این ایام میکوشیم اظهار ارادتی به پیشگاه مقدس ایشان داشته باشیم و از خدای متعال میخواهیم که به برکت ایشان چیزی را که مورد رضایت اهلبیت است به ما الهام فرماید و توفیق عمل آن را نیز مرحمت کند.
از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار سلاماللهعلیهماجمعین مطالب عجیبی درباره محبت و توسل به سیدالشهدا و گریه و عزاداری برای ایشان نقل شده است، اما گاهی در اثر ناآگاهی و یا شبهههای شیطانی، برای بعضی جمع بین این معارف با دیگر معارف دینی و حتی نصوص قرآنی مشکل به نظر میآید. در این بحث ابتدا یک شبهه مطرح میکنیم و امیدواریم به برکت توسل به ائمه اطهار راهحل مقبول و دلنشینی به ما الهام شود.
محکمترین آیه
یادم میآید امام رضواناللهعلیه گاهی در درسشان موعظه میفرمودند ـ معمولا اواخر سال یک جلسه از درس اصولشان را به موعظه اختصاص میدادند و این غیر از درس اخلاقی بود که به صورت هفتگی داشتند. یکی از مطالبی که مکرر از ایشان شنیدم این است که میفرمودند: أحکمُ آیة فی کتابالله قوله عزوجل (محکمترین آیه در قرآن کریم این آیه است) «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»1 و به خصوص روی کلمه «یره» خیلی تأکید میکردند. در مقام موعظه میفرمودند که مراقب باشید چیزی را سبک نشمارید. اگر انسان حتی یک گناه را کوچک بشمارد عقوبتش را خواهد دید و خود این گناه در آن عالم به شکل عذاب مجسم میشود. میفرمودند محکمترین آیه قرآن که هیچ تشابهی در آن نیست و تأویلی برنمیدارد و مفهوم آن خیلی واضح و قطعی است این آیه است. شاید این تعبیر در روایت هم آمده باشد که محکمترین آیه در قرآن این آیه است که هر کس سر سوزنی، به اندازه سنگینی یک ذره، خوبی کند آن را خواهد دید و اگر به اندازه سنگینی یک ذره بدی کند، خواهد دید. پس معنای محکمترین آیه قرآن این است که اگر ـ العیاذ باللهـ مبتلا به معصیتی شدیم، دیگر برگشت ندارد مگر آنکه توبه کنیم تا بخشیده شویم.
حال این آیه با روایاتی که ثواب زیارت و گریه بر سیدالشهدا علیهالسلام را بیان میکند چگونه جمع میشود؟ روایاتی از این قبیل که هر کس برای سیدالشهدا علیهالسلام گریه کند همه گناهانش بخشیده میشود اگرچه به اندازه ریگ بیابانها و برگ درختان باشد. یا درباره زیارت سیدالشهدا آمده که حتی یک السلام علیک یا اباعبدالله ثواب حج و عمره دارد. اگر در کربلا زیارت کند که ثواب نود حج و نود عمره را دارد. حتی برای زیارت ایشان در روز عرفه یا برخی زمانهای دیگر تا ثواب هزار حج و عمره بیان شده است. توجه دارید که در گذشته گاهی حج یک سال طول میکشید؛ اینکه مقدماتش را فراهم کنند و با امکانات و شرایط آن زمان و با آن خطرها به حج مشرف شوند. حج مثل الان نبود که دو سه ساعت بروند و دو سه ساعت برگردند. حالا هزار تا چنین حج و عمرهای ثواب یک زیارت سیدالشهدا علیهالسلام؟! این روایات با آن آیه چگونه جمع میشود؟
ما شیعیان میدانیم (و حق هم همین است و همین باعث نجاتمان است) که در آنچه اهلبیت علیهمالسلام فرمودند شک و شبهه نیست. چه بسا ما سرّ آن را نمیدانیم، توجیه آن را نمیفهمیم، ولی میدانیم که آنها اشتباه نمیکنند. هزار حج و عمره! اصلا مگر کسی میتواند در عمرش هزار حج و عمره به جا بیاورد؟ آن هم خانه خدا با آن همه تشریفات و احرام و طواف و سعی صفا و مروه و آن خطرهایی که آن زمانها داشته است. چهطور میشود یک زیارت یا حتی گریه در مجلس عزای سیدالشهدا این همه ثواب داشته باشد؟!
عکسالعمل افراد ـ به حسب مرتبه تسلیمشان ـ در برابر این روایات بسیار متفاوت است. برخی که از اول خیلی گستاخانه میگویند اینها دروغ است، قابل قبول نیست، مخصوصا وقتی چنین آیهای داریم که هر کس سر سوزنی کار بد کند حتما نتیجهاش را خواهد دید، پس چگونه این همه گناهان که به اندازه ریگ بیابانها و به اندازه برگ درختان است با یک سلام یا یک گریه بخشیده میشود؟! این معنا با آن آیه چه طور میسازد؟ آیه را که نمیشود بگوییم دروغ است، پس حتما این روایات دروغ است! برخی اینگونه برخورد میکنند.
برخی دیگر کمی ملایمترند؛ میگویند این تعبیرات مبالغهآمیز است. وقتی میخواهند از چیزی تعریف کنند میگویند هزار برابر. برای اینکه مردم قدر زیارت امام حسین را بدانند تعبیرات مبالغهآمیزی کردهاند. به هر حال این سخن هم چیزی است شبیه سخن اول. انکار نیست یک پله نرمتر است، اما میگوید معنای حقیقی این روایات، درست نیست و نمیشود آن را پذیرفت. کسانی هم مثل ما میگویند هر چه پیغمبر و ائمه گفتهاند درست است، ما عقلمان نمیرسد. خیلی چیزها هست که حقیقت دارد و ما عقلمان نمیرسد.
ولی امروز بیشتر نسل جوان ما این روحیه تعبد و تسلیم را ندارند؛ یا باید بیان قانعکنندهای برایشان ارایه کرد که دلنشین باشد و بفهمند و بپذیرند و یا اینکه انکار میکنند، و این انکار هم توابعی دارد. شما فرض کنید اگر در ذهن جوانی این باشد که آنچه درباره زیارت و عزاداری سیدالشهدا گفته شده را آخوندها درست کردهاند و اصلی ندارد، آن وقت ببینید اصلا برای شیعه چه میماند؟ اگر سیدالشهدا و عزاداریهای محرم و صفر زیر سؤال برود مشکلات بسیاری ایجاد میشود. تنها همین نیست که مثلا بگوییم این حدیث و این مطلب درست نیست. این اشکال به خیلی از کارها تسری پیدا میکند. صحبت یکی دوتا آخوند و یک روضهخوان و یک مداح نیست. آن همه تقید و اهتمام شدید مراجع، بزرگان و اولیای خدا در طول تاریخ تشیع نسبت به زیارت سیدالشهدا علیهالسلام و یا خواندن هر روزه زیارت عاشورا را در نظر بگیرید. حال اگر جوانی یک درصد احتمال بدهد که همه اینها اصلی ندارد یا اغراق و مبالغه است کار خیلی مشکل میشود و زمینه تزلزل فکری در نسل جوان ما نسبت به این معارف به وجود میآید.
الحمدالله خداوند در جوانهای ما گرایشی به اسلام و معنویت قرار داده که بینظیر است. خداوند انشاءالله این صفا و نورانیت را ثابت بدارد و آن را وسیله نجات ملت ما قرار بدهد، ولی به هر حال این نگرانی و دغدغه فکری وجود دارد که آیا این درست است؟ چون نمیتوان هر دو طرف را پذیرفت. کدام را بپذیریم؟ برخی میگویند هر چه ائمه گفتهاند همان درست است و به ایمانشان لطمهای نمیخورد، اما خیلیها حتی این طور هم نمیتوانند بگویند؛ میگویند اینها که شما میگویید با قرآن نمیسازد، با عقل نمیسازد پس العیاذبالله دورغ است.
مقیاس ارزشیابی
فکر میکنم برای حل این مسأله میبایست قاعده کلیتری را مورد توجه قرار دهیم. چیزی که در اذهان عمومی ما هست و ریشه این گونه شبههها میشود این است که ما غالبا کارهای خوب را با مقیاسهای کمّی میسنجیم و به حجمش نمره میدهیم. مثلا اگر کسی صد تومان صدقه داد و دیگری صد میلیون، وقتی این دو کار را با هم مقایسه میکنیم میگوییم البته صد میلیون خیلی بهتر است چون یک میلیون برابر آن صد تومان است. تفاوتش مثل تفاوت یک است با میلیون. یعنی ارزش کار آنکه صد میلیون صدقه داده است یک میلیون برابر ارزش کار کسی است که صد تومان داده است. این حساب روشنی است دو دوتا چهارتاست. وقتی هم میخواهیم درباره اشخاص و کارهای خوبی که در دنیا انجام میگیرد صحبت کنیم، با همین نظر کمّی نگاه میکنیم. مثلا میگوییم ادیسون با اختراع برق چه خدمت بزرگی کرد؛ میلیاردها انسان از آن بهره میبرند، اما آن آخوندی که گوشهای نشسته قرآن میخواند یا درس فقه یا فلسفه یا تفسیری میگوید، این چه تاثیری برای جامعه دارد؟ حتما ارزش کار ادیسون خیلی بیشتر است و اصلا قابل نسبتسنجی نیست، میلیاردها برابر ارزش دارد. یادم هست پنجاه شصت سال پیش وقتی که میخواستند تازه خیابانهای قم را آسفالت کنند و غلتک و ماشینهای آسفالتریزی آورده بودند بعضی از این پیرزنها و پیرمردها میگفتند: این آخوندها برای ما چه کار کردند؟! ببین این خارجیها چه کار میکنند. چه چیزهایی درست کردهاند. این آخوندها چه فایدهای برای ما دارند؟
این سخن در دل خیلیهاست؛ میگویند یک آخوند مینشیند درسی میگوید و حداکثر رسالهای مینویسد. این چه خدمتی است؟ اما مثلا پاستور چه خدمت بزرگی به انسانها کرد. با کار او چه قدر مریض بهبود پیدا کردند. و از این گونه سخنها زیاد است. بسیاری از مردم ارزش کارها را با کمیتها و حجم و منافع مادیاش میسنجند ما هم کمابیش همینطوریم. کمی با دیگران فرق داریم اما کمابیش همین طوریم. اما دستگاه ارزشیابی اسلام با ارزشیابی ما انسانها تفاوت دارد؛ اولا اصلیترین ارزشها را به نیت میدهد. ممکن است آنکه صد تومان صدقه داده با نیت خالصی داده است. مثلا کل سرمایهاش همین صد تومان بوده است. پیرزنهایی بودند برای جبهه تخممرغ میدادند. گاهی کل سرمایهاش همین پنج شش تا تخممرغ بود که این را با تمام وجودش هدیه میداد. این که تمام داراییاش را میدهد با کسی که یک میلیون تومان برایش چیزی نیست و چه بسا وقتی این پول را میدهد ده جا میخواهد حساب کند تا دیگران هم بفهمند که ایشان این خدمت را کرده است و اسمش هم یک جایی باشد، فرق میکند. ما اینها را حساب نمیکنیم. میگوییم او یک میلیون تومان داد این صد تومان، اما خدا بیش از هر چیز، اول نیت را میبیند. داستان بیبی شتیته را شنیدهاید. پیرزنی بود در نیشابور نخ میریسید. کرباسی که درست کرده بود برای امام هدیه فرستاد. امام هیچ کدام از هدایا و پولهای کلانی را که قاصد آورده بود قبول نکرد، اما فرمود پارچه شتیته را بیاور. این پارچه حاصل وجود و شیره حیات او بود. اولا نیتش معلوم است، ثانیا اینکه چه پولی بوده و از کجا تهیه شده، حلال بوده یا حرام، و بالاخره در چه راهی میخواهد آن را صرف کند و کجاها مصرف میشود، و بسیاری از نکتهها و پارامترهای دیگری را که در فهم ما نمیگنجد؛ خدا محاسبه میکند؛ از اینرو گاهی میبینیم خدا برای کار کوچکی که به نظر ما چیزی به حساب نمیآید ارزش عظیمی قائل است.
من خیلی دوست ندارم به قصهها و حکایات تکیه کنم، اما بعضی قصهها آن قدر آموزنده است که فرض کنید اگر اصل قصه هم دورغ باشد اما روح داستان به طور قطع درست است. میگویند علامه مجلسی زمانی که شیخالاسلام بود و در دستگاه صفوی حکم وزیر را داشت با شاگردانش از کوچهای عبور میکرد و سیب قشنگی در دست داشت و آن را بو میکرد. یک زن یهودی بچه به بغل در خانهای ایستاده بود. بچه نگاهش به سیب افتاد و به مادرش گفت: من این سیب را میخواهم. مادر هم دعوایش کرد که بچه چه میگویی؟! این آقای شیخالاسلام است! بچه گریه افتاد. مرحوم مجلسی متوجه شد. برگشت و آن سیب را به آن بچه یهودی داد و رفت. بعد از وفات، خواب ایشان را دیدند. پرسیدند چه چیزی بیش از همه برای شما اجر و پاداش داشت؟ گفت آن سیبی که به آن کودک یهودی دادم. در آن هیچ شائبه ریا و امید پاداشی نبود تا کسی جایی آن را تعریف کند یا در عوض چیزی بفرستد. یا عالم بزرگواری که مدتها مجاور یکی از عتبات مقدسه بود روزی به حمام احتیاج داشت. از در صحن وارد شد تا از در دیگر خارج شود. در حال جنابت بود و خجالت میکشید که با این حال از داخل صحن عبور میکند. وقتی به روبهروی حرم رسید با خجالت سلام گفت و رفت. بعدها در عالم خواب به او گفتند که این سلام تو از همه زیارتهایت مقبولتر بود. چون با شرمندگی بود و ادعایی در آن نداشتی و خالص بود. وقتی زیارتی میخوانیم و حالی پیدا میکنیم میگوییم خب الحمدالله زیارت خوبی خواندیم اشک و آه و توسلی داشتیم، اما در حال جنابت با سرشکستگی و شرمندگی یک سلام داد، گفتند این از همه زیارتهایت بیشتر فایده داشت.
میبینید که مقیاس ما در ارزشیابی با مقیاس خدا کمی تفاوت دارد؛ اختلاف فتوا داریم با حضرت خدا! او ارزش را به چیزهایی میداند که ما اهمیت نمیدهیم، ما هم چیزهایی را ارزش میدانیم که خدا به آنها اهمیت نمیدهد. به آیهای که در باره شب قدر است توجه کنید: « لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»2 ؛ در هر سال شبی هست که بر هزار ماه برتری دارد. معمولا هزار ماه از عمر یک انسان تجاوز میکند، کمتر کسی هشتاد سال، هشتاد و چند سال عمر میکند. در سال شبی هست که بر همه عمر انسان برتری دارد. این شبی است که اگر بندگان خودشان را برای عبادت و عمل با اخلاص در آن آماده کنند ثوابش از یک عمر عبادت بیشتر است. « لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» دیگر آیه از این روشنتر میشود؟! هیچ شکی در آن نیست. پس ما باید در ارزشیابیهایمان تجدیدنظر کنیم. بدانیم گاهی حسابهایی که ما میکنیم درست در نمیآید و حسابهای دیگری هم در کار است.
ارزش واقعی، ارتباط با خدا
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که از معارف دین یاد گرفتهایم که اساس همه ارزشهایی که انسان میتواند در دنیا کسب کند ارتباط با خداست. ارزش هر چیزی به آن اندازهای است که انسان را با خدا مربوط کند. اینکه این ارتباط چه اندازه در سعادت انسان موثر است ما عقلمان نمیرسد، اما بدانید که حتی لحظهای توجه به خدای متعال آن قدر در سعادت انسان اثر دارد که ساختن هزار ساختمان عامالمنفعه، و اختراع کردن برق و کامپیوتر و کشف کردن دوای سرطان آن اثر را ندارد. خدا مبدأ بینهایت همه ارزشهاست. یک سر سوزن هم با او ارتباط بیابیم با بینهایت رحمت ارتباط پیدا کردهایم.
باز این جا یک قصه برایتان بگویم. گاهی قصهها بیشتر در ذهن انسان میماند. مرحوم آقای طباطبایی رضواناللهعلیه از استاد اخلاقشان مرحوم میرزا علی قاضی رضواناللهعلیه نقل میکردند که گاهی خدا فردی را مدتهای طولانی به مصیبت یا مرضی گرفتار میکند تا یک یاالله بگوید و آن یاالله آن قدر برایش ارزش دارد که برایش یک عمر مصیبت بکشد. اگر خودش بود این یاالله را نمیگفت خدا از سر لطف و رحمتش او را سالها مبتلا میکند تا در آخر ناچار بشود و بگوید خدایا دیگر حالا به فریادم برس. آن خدایا گفتن به دردش میخورد. ما خیال میکنیم وقتی حجم عظیمی از کار ایجاد کنیم خیلی مهم است. ولی در مقیاس الهی چیزی مهم است که انسان را با خدا ارتباط دهد.
آسانترین راه
بعد از این دو مقدمه، میگوییم هیچ کاری در عالم سراغ نداریم که از توجه به سیدالشهدا سلاماللهعلیه راحتتر و آسانتر و در عینحال نافعتر برای همه مردم باشد؛ برای همه مردم، مسلمان، شیعه، سنی، حتی کافر بتپرست و مسیحی و یهودی. در سفری هندوستان بودم. مسئول خانه فرهنگ ایران در آنجا که از فضلای بزرگ است و بیش از سی سال است در هندوستان زندگی میکند و کاملا با فرهنگ و ادیان و زبانهای آنجا آشناست، میگفت: در بین برهمنها3 گروهی هستند که اسم خودشان را «حسینی برهمن» گذاشتهاند؛ برهمنهای عاشق امام حسین. بتپرست است، خدایی قبول ندارد چه رسد به اسلام و پیغمبر، اما افتخارش این است که عاشق امام حسین علیهالسلام است. چرا؟ چون فطرت انسان از ظلم بدش میآید و بالاترین ظلمی که در عالم انسانی سراغ داریم ظلمی است که به سیدالشهدا سلاماللهعلیه شد و از آن طرف آن مقاومت و بزرگواری که ایشان از خودشان نشان دادند. عواطف انسانی را هیچ چیزی بیشتر از این مسایل تحریک نمیکند. حال اگر امام حسین علیهالسلام را به عنوان بنده مقرب خدا بشناسیم که به وسیله او به خدا مربوط میشویم، ازچه راهی بهتر از این میشود با خدا ارتباط برقرار کنیم؟ اگر یک یاالله از یک مصیبتزده آن قدر برایش نافع است، پس این شبانهروزی که مردم در ایام محرم زندگی نمیشناسند - و هستند کسانی که دیگر شادی و لذت و خوشی زندگی و معاشرت خانوادگیشان را هم فراموش میکنند- این چهقدر برایشان فایده دارد؟ چنین ارتباطی از چه راه دیگری پیدا میشود؟ آیا جا ندارد که بگوییم ثواب یک یاحسین گفتن از هزارها عبادت شبانهروزی بیشتر است؟ بنابراین نباید تعجب کرد که خدا از روی لطف، به واسطه سیدالشهدا و توسل به آن حضرت راهی برای ارتباط ما به سوی خودش قرار داده است.
بداندیشی عامل فریب شیطان
البته متأسفانه گاهی گوشه و کنار بداندیشیهایی هم وجود دارد که خیلی خطرناک است و بعضی از جوانهای ما هم که به مذهب خیلی اظهار علاقه نمیکنند برای همین تصورات غلط است. برخی خیال میکنند خدا آمده دینی تشریع کرده است و چیزهایی را واجب و چیزهایی را حرام نامیده است و امام حسین العیاذبالله هم آمده دکانی در مقابل خدا درست کرده است! خدا میگوید برو نماز بخوان، عبادت بکن، گناهان کبیره نکن. امام حسین علیهالسلام میگوید هر کاری میخواهی بکن، یک قطره اشک بریز همهاش درست میشود؟! این تصور تصور باطل و ویرانکنندهای است. این خیال، کسانی را از دین زده میکند و عامل فریب شیطان است. حسینی که افتخارش این بود که در راه خدا فدا شود و نماز را در جامعه احیا کند چگونه میگوید حالا نماز نخواندی اشکالی ندارد، یک قطره اشک بریز برایت درست میکنم! پارتیبازی میکنیم! این تصور غلط است. بله اگر کسی با همان روحیه بندگی و سرشکستگی، گناه کرده اما دید ایام عاشوراست به مجلس سیدالشهدا رفت و عزاداری و گریه کرد چون سیدالشهدا بنده محبوب خداست محبتش را نسبت به خدا زنده میکند و این حال همراه با توبه و پشیمانی از گناهان است. این حال همه گناهان را میپوشاند.
بله یک گریه برای امام حسین میتواند همه دردها را علاج کند اما نه هر گریهای. ابنسعد هم برای سیدالشهدا گریه کرد. وقتی حضرت زینب سلاماللهعلیها به گودی قتلگاه آمدند و گفتند «اما فیکم مسلم؛ آیا در میان شما مسلمانی نیست؟» عمرسعد هم به گریه افتاد، و نظیر این گریهها بسیار است. درباره معاویه لعنةاللهعلیه گفتهاند بعد از شهادت امیرالمومنین علیهالسلام گاهی به علاقهمندان ایشان میگفت: از صاحبتان برایم تعریف کنید. آنها هم که منتظر فرصت بودند عاشقانه مداحی علی علیهالسلام میکردند. گاهی معاویه به گریه میافتاد و میگفت: راست گفتی ابوتراب همین طور بود. ولی این گریه برای معاویه فایدهای داشت؟! گریه برای سیدالشهدا میتواند اثر داشته باشد، اما بشرطها و شروطها. صرف جاری شدن اشک که اثری ندارد. بعضیها هستند هر حادثه رقتآوری ببینند اشکشان جاری میشود؛ اینکه هنری نیست. گریهای مطلوب است که از روی معرفت باشد؛ از آن جهت که امام حسین علیهالسلام بنده خاص خداست، کسی است که میخواست همه انسانها را از بدبختی نجات بدهد؛ انسانهای بیچارهای اینگونه با او معامله کردند؛ پا به بخت خودشان زدند و این چنین عامل سعادتشان را از دست دادند. چه قدر حماقت کردند.
نمونهای از برکات سیدالشهدا
پاسخ این پرسش که چگونه میشود گریه برای سیدالشهدا این همه اثر داشته باشد یا زیارت سیدالشهدا از حج و عمره بالاتر باشد این است که اینها از آثار عشق به حسین است که این عشق جلوهای از عشق به خداست. یا از ابتدا به عشق خداست و در عشق به امام حسین علیهالسلام ظهور پیدا کرده، و یا همین عشق موجب شده که انسان با خدا ارتباط پیدا کند، اما هر گریهای در هر جایی با هر رقتی باشد این اثر را ندارد. ما اصل این مطلب را باید بپذیریم سعی کنیم معرفت و محبت و عشقمان را به سیدالشهدا از آن جهت که بنده عزیز خداست تقویت کنیم. آن وقت این امر خود به خود باعث میشود که در سایه زیارت و علاقه به سیدالشهدا و بردن نام و گریه و عزاداری کردن برای ایشان محبت ما به خدا زیاد بشود و اصل سعادت هم همین ارتباط با خداست. همه چیزهای دیگر به این عنوان در دستگاه ارزشی الهی معنی پیدا میکند و عشق به سیدالشهدا چون بهترین راه برای ارتباط با خداست ارزشش از همه چیز بیشتر است.
سعی کنیم انشاءالله از برکات این رحمت واسعه الهی - که در این عالم بزرگراه رحمتی از این وسیعتر پرحجمتر و پرجاذبهتر سراغ نداریم- استفاده کنیم. یکی از برکات این رحمت الهی همین انقلابی است که در عالم بینظیر است و این همه برکات به واسطه آن جاری شده، آنچه کشور ما را از آن ذلت نوکری آمریکا، به این عزت رسانده همه به برکت نام سیدالشهداست. اگر نام امام حسین علیهالسلام نبود ـ به فرمایش امام اگر محرم و صفر نبود ـ هرگز این انقلاب پیروز نمیشد. دلیلش هم این است که این راه است که میتواند عواطف انسانی را در جهت خدا سوق بدهد؛ هیچ راه دیگری مثل این راه نیست. هیچ عبادتی چنین اثری ندارد که قلب انسان را به طرف خدا تحریک کند، و همه ارزشهای ما از اینجا سرچشمه میگیرد که رفتار ما، دل ما، عشق ما، علاقه ما و توجهات ما به طرف خدای متعال منعطف شود. چون این راه بهترین راه برای این ارتباط است ارزشش از همه چیز دیگر بیشتر است. یک زیارتش، گاهی اثر یک سلامش میتواند از سالها عبادت، عبادت دیگرانی که امام حسین را نشناختند بیشتر باشد. کسانی هستند که سالها غرق گناهان نگفتنی بودند ولی عشق امام حسین باعث نجاتشان شد و در سایه آنها دیگران هم نجات پیدا کردند.
مرحوم طیب و عشق به امام حسین علیهالسلام
مرحوم طیب ـ خدا انشاءالله درجاتش را عالی کندـ اعمال ظاهریاش خیلی مقبول نبود یک داشی بود، ولی دهه محرم که میشد همه چیز عوض میشد. ورق برمیگشت همه گناهان تعطیل میشد فکر دنیا و دنیاداری و پول جمع کردن و این حرفها فراموش میشد. دستهای که طیب در تهران راه میانداخت بینظیر بود. خرجی که میداد بینظیر بود. یک پهلوان یک داش میدانی. از طرف شاه او را گرفتند و محکوم به اعدام شد. عشق امام حسین کارش را به این جا رساند که وقتی از طرف شاه به او پیشنهاد کردند که تو فقط بگو من از خمینی پول گرفتم و این کار را کردم. گفت: من اعدام را بر این خیانت ترجیح میدهم. من به دین و سیدالشهدا خیانت نمیکنم. هر کار میخواهید بکنید. هر چه واسطهها و دیگران به او گفتند: شوخی نیست این چوبهدار است. گفت این کار از من نمیآید من اگر هر گناهی کردم به دینم و به امام حسین خیانت نمیکنم. اعدامش کردند. مایه نجات و سعادت او چیزی نبود جز عشق امام حسین علیهالسلام. ببینید چه کیمیایی است. حالا این یکی دو تا نمونهاش است؛ صدها و هزارها از این نمونهها هست.
پس ما باید اولا قدر این رحمت الهی را بدانیم. سبک نشماریم. در هر جایی هر چند دو سه نفر باشند بنشینند تا نامی از سیدالشهدا برده بشود و برای حضرت گریه کنند که در آن جا عنایت آقا امام زمان عجلاللهتعالی فرجه و فاطمه زهرا سلاماللهعلیها خواهد بود. تجربههای فراوانی شده، اینها را غنیمت بشماریم و این سرمایههای عظیم را با یک شبهه راحت از دست ندهیم. اصلا مقیاس ما برای ارزشیابی غلط است. آن مقیاسی که خدا برای ارزشیابی دارد با مقیاسهای ما تفاوت دارد. آن خلوصی که خدا در سیدالشهدا سلاماللهعلیه دید اگر همه گناهکاران را به برکت او بیامرزد هیچ تعجبی ندارد. همه مهمان او بشوند. آن قدر پیش خدا مقام دارد که به خدا بگوید همه را میخواهم مهمانی کنم هیچ تعجب نکنید؛ البته حکمت الهی سر جای خودش هست یعنی هر کسی هر کار خیری کرده متناسب با خودش پاداش خواهد برد، اما نهایتا اگر همه دوستان امام حسین علیهالسلام روز قیامت آمرزیده شوند تعجب نکنید. البته ممکن است شرایطشان در عالم برزخ تفاوت بکند یا مقاماتی که به آنها داده میشود خیلی متفاوت باشد اما اگر کسی بگوید هر که محبت حسین در دلش باشد روز قیامت آمرزیده میشود تعجب نکنید.
پروردگارا تو را به حقیقت سیدالشهدا قسم میدهیم معرفت ما را به اهلبیت زیاد بفرما.
محبت آنها را در دل ما ثابت بدار.
خدایا ما را از کارهایی که باعث میشود که محبت اهلبیت در دلمان ضعیف شود حفظ بفرما.
پرودگارا قلب مقدس حضرت ولیعصر ارواحنا فداه را از همه ما خشنود بفرما.
ما را با نام حسین زنده بدار و با نام حسین بمیران و با حسین محشور بفرما.
روح امام راحل را در این ایام مهمان سیدالشهدا قرار بده.
شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرما.
عاقبت امر ما ختم به خیر بفرما.
سایه مقام معظم رهبری را بر سر همه ما مستدام بدار.
و عجل فی فرج مولانا.
1 . زلزال، 8-7.
2 . قدر، 3.
3 . هندوها طرز فکرشان کاستی (طبقاتی) است انسانها را در جامعه به چند طبقه تقسیم میکنند و معتقدند این طبقهها ذاتی است و قابل تغییر نیست. بالاترین طبقه اجتماع برهمنها هستند که سلاطین و علما و وزرا و بزرگان از آنهایند تا به طبقه پایین میرسد که نجسها هستند. نجسها کسانی هستند که اگر در ظرفی غذا بخورند، دیگری حق ندارد از آن ظرف غذا بخورد، معمولا اینها غذاهایشان را در برگ درخت موز میریزند تا وقتی غذایشان را خوردند آن را دور بیاندازند. جمعیت عظیمی از هندوستان از نجسها هستند.
ایسنا، در این مراسم افراد دسته بیلزنی، به هوا پریده و بیلها را در هوا تکان میدهند و با فریاد حیدر، علی، حسین سر بیلها را بر هم میزنند.
گروه دیگری از عزاداران نیز با حمل کجاوهای بزرگ به عنوان نخل و نمادی از تشییع پیکر مطهر حضرت امام حسین (ع) و کجاوه یا گهوارهای کوچکتر به نشانه تشییع پیکر پاک طفل شیرخوار آن حضرت، نوحهسرایی می کنند.
در این مراسم نخل کوچک را یک نفر حمل می کند و نخل بزرگ را هشت نفر بر شانه می گزارند و افراد دیگر با گرفتن کنارههای آن تعادل نخل را حفظ می کنند.
دستههای بیل زنی و عزاداری نیز در جلوی دو نخل به طرف محل موسوم به قتلگاه حرکت می کنند و در بین راه دسته بیل زنی و نخل گردانی دیگری به استقبال آنها میآید.
این مراسم فقط درشهر خوسف اجرا میشود و اهالی آن معتقدند اگر بیل نزنند، آن سال برای آنها سال خوبی نخواهد بود و به محصولات کشاورزیشان آسیب خواهد رسید. قدمت این مراسم را از دوران صفویه میدانند.
گرانقیمت ترین درخت کریسمس جهان در هتلی در پایتخت امارات به نمایش گذاشته شد.
به گزارش واحد مرکزی خبر،در تزئینات به کار رفته در این درخت کریسمس که در یکی از هتل های شهر ابوظبی پایتخت امارات به نمایش گذاشته شده جواهرات و الماسهایی به ارزش یازده میلیون دلار به کار برده شده است. یکی از مسئوولان هتل محل نمایش این درخت کریسمس گفت در تلاش هستند تا آنرا به عنوان گرانقیمت ترین درخت کریسمس جهان در کتاب رکورد های گینس به ثبت برسانند
داوود مرادیان
چه می شود که تنها ظرف 20 سال پس از آغاز خلافت معاویه واقعه عاشورا به وجود می آید ؟ معاویه در این 20 سال از چه تکنیکی در رسانه های خود بهره برد؟
خالد بن زید از معاویه نقل می کند : «هر گاه فردی از بنی امیه از جایش حرکت می کرد،علی (ع) را لعن می کرد.خلفای بنی امیه از سال 41 که سال خلع حسن بن علی(ع) از خلافت بود تا سال 99 آخرین روزهای حکومت سلیمان بن عبد الملک و آغاز حکومت عمر بن عبد العزیز ، علی (علیه السلام) را سب و لعن می کردند.» (تاریخ أبی الفداء ، فصل فی ذکر بطال عمر بن عبد العزیز سب علی بن أبی طالب علی المنابر ، ج1 ، ص287)
در هر دوره ای تاکتیک سیاه نمایی در دراز مدت می تواند به راحتی حق را در پشت حجاب مخفی کند و کار را به جایی برساند که برای تقرب به خدا سر فرزند رسول خدا را نیز جدا کنند و یا برای تقرب به خدا در کنار کعبه هم قسم شوند تا امیر مومنان را ضربت زنند.اما در روزگار ما ابزار و شیوه های اجرای این تاکتیک بسیار وسیع تر شده است.به عنوان مثال در ماجرای ایران، رسانه های فارسی زبان وابسته به سرویس های اطلاعاتی غربی نظیر بی بی سی و وی او ای در پرداخت اخبار مربوط به ایران در همه چیز اعم از تیتر، سوتیتر، لید خبری و جملات داخل خبر، چه مکتوب و چه تصویری سعی می کنند فضایی سیاه و یا خاکستری مایل به سیاه را در ذهن مخاطب خویش ایجاد کنند. به این شرح که
1- استفاده از تیترهای دارای بار منفی برای خبرهای معمولی. به طور مثال: « اعدام چهارپایان در ایران!» که به موضوع شلیک تیر به قاطرهای قاچاقچی در مرزهای صعب العبور می پردازد.به بار معنایی اعدام و جایگاهش در جستجوی این واژه در موتورهای جستجو و نیز تاثیر روانی آن دقت کنید. خبر فوق را با این خبر قیاس کنید:«کماندوهای اسراییلی روی کاروانهای امدادی عازم غزه پیاده شدند! » یعنی همان قتل عام کشتی آزادی! به تفاوت در تیتر زدن دقت کنید. (هر دو تیتر متعلق به سایت بی بی سی است) و یا استفاده از تصویر تراکتی کوچک که در مخالفت با ورود احمدی نژاد به لبنان در ناحیه ای وهابی نشین نصب شده بود توسط بی بی سی به صورت عکسی که به نظر پوستر می آمد برای تحت تاثیر قراردادن استقبال تاریخی از رئیس جمهور.
2- استفاده از عبارات شک برانگیز:«ایران ادعا می کند.» «ایران می گوید»، «کارشناسان(!) می گویند» (در خصوص خبرهایی که سیاه نمایی باشد)... در رسانه های مذکور.
3- خاکستری کردن اخبار، بدین شکل که اگر خبر درباره موقفیت بود با عبارات شک برانگیز بار امید آن به شدت کاسته شود و اگر خبر «مبهم بود» مثل ماجرای یارانه ها با بزرگنمایی بخش هایی از خبر که واقعی است، «مثل ده درصد گران شدن هزینه حمل و نقل شهری» و سپس مربوط کردن خبر با زیرکی به ارتباط ایران و نزوئلا. همراه با چاشنی گفتگو با کارشناسانی که صحبت آنها قرار نیست پایه گزارش باشد، بلکه قرار است تا فقط گزارش را «تائید» کند.
4- اگر یک بخش خبری بی بی سی فارسی را روی کاغد پیاده کنید به خوبی متوجه می شوید که در تمام آن، چیزی که بسیار دیده می شود، نا امیدی، یاس، فشار اقتصادی ، خستگی و در یک کلام القای بریدگی و نا امیدی است. در بلند مدت اگر رسانه خودی روی تاکتیک القای امید مبتنی بر صداقت و شفافیت و عدالتخواهی بدون تفاوت گذاشتن بین افراد تاکید کند و مسئولانش رسانه خودی را به محل دادخواهی مظلومین تبدیل کنند(همچون اقدام تحسین برانگیز رادیو در ستاندن حق کارگرهای شرکتی مخابرات در مقابل سخنگوی بی ادبی که مورد سوال واقع شده بود.) و آبروی افراد را به آبروی نظام گره نزد اعتماد مردم به رسانه ملی چنان زیاد خواهد شد که سیاه نمایی های رسانه های دشمن خللی در آن وارد نخواهد کرد. به واقع صدا وسیما بایستی انفعال را کنار بگذارد و جسارت تولید یک «90 اقتصادی و سیاسی» را به خود بدهد، حتی اگر ماهی چند شهید نیز در این راه تقدیم کند.
رسوب گذاری:
رسوب گذاری یعنی «تحریف واقعیت با استفاده از تکرار.»
عبارت تاریخی: «مگر علی نماز می خواند؟» توسط امویان دقیقا ثمره تکراری است که بر سر منابر و به دستور اصحاب لباس زرد انجام پذیرفت. و دیگر قصه قتل عثمان است که حتی پایش به کربلا هم می رسد که خطاب به سیدالشهدا می گویند: «تورا تشنه می کشیم چنان که او تشنه مرد!» یعنی به نوعی سیدالشهادا را در قتل عثمان دخیل می دانند و یا هنوز روایت امویان قدرت خود را دارد که به خونخواهی عثمان باید بر علی شورید. رسوب گذاری یعنی همین. اینکه رسانه های دشمن آنقدر یک موضوع را تکرار کنند که ملکه ذهن مخاطب شود.
این اقدامی است که هر روز توسط رسانه های مذکور تکرار می شود.