محمدالبرادعی بازداشت شد
"محمد البرادعی" مدیر کل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی و نامزد احتمالی دور آینده انتخابات ریاست جمهوری مصر، در فرودگاه قاهره به مدت چند ساعت بازداشت و پس از بازجویی آزاد شد.
به گزارش برنا، اخبار رسیده از قاهره پایتخت مصر حاکی از آن است که پس از پیروزی حزب حاکم ملی مصر در انتخابات پارلمانی اخیر این کشور که به اذعان گروه ها و احزاب مخالف دولت، در آن تقلب گسترده صورت گرفته است، بازداشت مخالفان دولت قاهره به خصوص افرادی که در افشای تخلفات انتخاباتی موثر بودند، توسط نیروهای امنیتی آغاز شد.
از جمله این بازداشت شدگان "محمد البرادعی" مدیر کل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی و نامزد احتمالی دور آینده انتخابات ریاست جمهوری مصر بوده است. وی در بازگشت از یک سفر، در فرودگاه قاهره توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از بازجویی کامل که به نظر می رسد با هدف تحقیر شخصیت وی صورت گرفته، آزاد شد.
در همین راستا کارشناسان مسائل سیاسی مصر معتقدند علت اصلی این بازداشت این بوده که "البرادعی" خطری جدی برای "جمال مبارک" فرزند "حسنی مبارک" رئیس جمهور فعلی این کشور برای دوره آینده ریاست جمهوری به شمار می رود از همین رو چنین رفتاری با وی انجام شد تا به اصطلاح شخصیت وی را ضعیف نشان بدهند و او را تحقیر کنند.
گفتنی است علاوه بر "محمد البرادعی" تعداد زیادی از سران و رهبران جنبش اخوان المسلمین که قدرتمند ترین گروه مخالف دولت حاکم در مصر به شمار می رود نیز طی یک هفته گذشته بازداشت شده اند.
هزینه های ساخت "مختارنامه" اعلام شد
هزینهی سریال فیلم " مختارنامه" تا کنون 20 میلیارد تومان بوده که برای 40 قسمت آن هزینه شده است.
به گزارش خبرگزاری سینمای ایران ،در همایش "قیام تا قیام" با هدف نقد و بررسی سریال "مختارنامه" اعلام شد که داوود میرباقری همچنان در جستوجوی تمهیدی برای نشان ندادن چهره حضرت ابوالفضل(ع) در این مجموعه تاریخی ـ مذهبی است.
رضا استادی در همایش "قیام تا قیام" در دانشگاه صنعتی همدان، گفت: ما در زمان ساخت سریال "مختارنامه" از خودمان میپرسیدیم اگر در آن دوره بودیم، چه میکردیم. در اکثر مواقع فیلمبرداری گروهی از اعضای صحنه احساساتی میشدند و برای خود من دیدن تصاویر این سریال بسیار دشوار است.
وی ادامه داد: مختار ویژگی شخصیتی لایه لایه دارد و اگر مخاطبان این سریال را با دقت تماشا کنند، قطعا از درک این موضوع لذت خواهند برد.
استادی دربارهی بحثها و انتقادات مطرح شده دربارهی نشان دادن چهرهی حضرت ابوالفضل(ع) در سریال "مختارنامه"، بیان کرد: این موضوع در سریال «مختارنامه» به چند صحنه خاص از جمله ورود امام حسن(ع) و اسرا محدود میشد. آقای میرباقری از پرداخت مستقیم به واقعه کربلا امتناع کرد. استدلال او این بود که وقتی نمیتوان چهره افراد را نشان داد باعث ابتر ماندن موضوع میشود و بهتر است از حواشی اطراف موضوع استفاده کنیم.
وی ادامه داد: دقت زیادی در این موضوع انجام شد که در اواخر سال 87، فردی به نام فتوحی که آشنایی با سینما نداشت، دوره تمرینی طولانی دید و تمرین شمشیربازی و اسب دوانی کرد و حتی تمرین صدا هم انجام داد تا صحنههای مربوط به حضرت عباس در شاهرود، با حساسیت فراوان جلوی دوربین برود. حتی اواخر فروردین که رییس سازمان صدا و سیما به همراه برخی نمایندگان مجلس، در شاهرود حضور داشتند، صحنههای حضرت عباس به نمایش درآمد و آنها معتقد به نزدیکیاش به باور عمومی بودند. اما از هفتههای قبل تصاویری منتشر شدند و حواشی ایجاد کردند.
وی همچنین در پاسخ به پرسشی دربارهی هزینه سریال "مختارنامه" بیان کرد: هزینهی سریال تا کنون 20 میلیارد تومان بوده که برای 40 قسمت آن هزینه شده است.
استادی درباره انجام کارهای تحقیقاتی دربارهی این سریال هم گفت: مختارنامه یک فیلمنامه اولیه داشت که حاصل یک تحقیق 10 ساله بود. اما خود داوود میرباقری هم مطالعات سنگینی انجام داد. خیلیها سوال میکنند مبنای شخصیتهای سریال چه بوده است. واقعا هیچ منبع تاریخی نبوده که خوانده نشده باشد، اما تاریخ در جاهایی سکوت دارد و در مورد شخصیت «مسلم»، میرباقری به این نتیجه رسید که نکته واحدی در تاریخ وجود ندارد.
وی افزود: "مختارنامه" داستان مختار است و صحنههای کربلا در بخشهایی اتفاق میافتد که مربوط به او باشد.
استادی همچنین با اشاره به پروژه "روز رستاخیز" به کارگردانی احمدرضا درویش گفت: در این سریال چهرهی حضرت ابوالفضل(ع) و علی اکبر و چند تن دیگر نمایش داده میشود.
استادی همچنین دربارهی رایزنیهای بینالمللی برای پخش این سریال در شبکههای خارجی گفت: ما از ابتدا که سریال ساخته میشد رایزنیهایی برای پخش بینالمللی آن انجام دادیم. ولی به هر حال "مختارنامه" یک کار شیعی صد در صد است و قطعا حساسیتهایی در کشورهای سنی وجود خواهد داشت.
مدیر روابط عمومی "مختارنامه" همچنین در پاسخ به پرسش دانشجویی مبنی بر تاکید داوود میرباقری بر پررنگ کردن شخصیت زنان در سریالهایش، گفت: اتفاقا «مختارنامه» نسبت به اکثر سریالهای تاریخی، مردانه است. در خیلی از سریالهای تاریخی زنان زیادی با آرایش بسیار غلیظتر حضور دارند. حتی آرایش برخی از آنها کاملا امروزی است و قرار است به نیازهای سازندگان که احتمالا جذب مخاطب بیشتر است پاسخ دهند.
کثیفترین مرد جهان+عکس
یک پیر مرد چینی تصمیم گرفت پس از گذشت 26 سال، موهای خود را برای اولین بار بشوید.
به گزارش برنا به نقل از پایگاه خبری الجوار، پیر مرد 80 ساله چینی بعد از گذشت 26 سال تصمیم گرفت به حمام برود.
این اولین بار است که وی بعد از 26 سال موهای خود را می شوید. البته نکته جالب توجه این است که حتی پس از گذشت 26 سال هم موهایش را خودش نشست، بلکه 12 نفر از بستگان وی، مسئولت این کار خطیر و مشکل (از نظر این پیر مرد) را بر عهده گرفتند.
این 12 دلاک با استفاده از چند لیف و کیسه، این پیر مرد استثنایی را که طول موهای آن به اندازه هشت فوت رسیده بود، شستند.
نزدیکان این مرد چینی می گویند، این پیر مرد چینی اکنون سعی می کند اسم خود را در کتاب "گینس" به عنوان رکورددار کثیف ترین مرد دنیا که تاکنون از آب برای شستن سرش استفاده نکرده است، ثبت کند.
برکت در قرآن و حدیث
برکت در قرآن و حدیث
برکت ، خیری است که متناسب با ظرفیت و کارکرد هر پدیده ای ، در آن نهاده می شود . مثلاً برکت در نسل ، به فراوانی فرزندان است . برکت در وقت نیز به این است که گستردگی کارهای انسانی در زمانی خاص ، بیشتر از کار کسانی مانند او، در همان مقدار از زمان باشد.1
برکت در یک چیز، به اعتبارهای گوناگون نیز متفاوت است.مثلاً برکت در نسل به اعتبار کمّی ، به معنای فراوانی فرزندان است ، ولی به اعتبار کیفی ، به معنای گستردگی معنوی در نسل است .2
خیری که در برکت وجود دارد ، سرانجام به خیر معنوی می انجامد؛ یعنی ممکن است خیر، معنوی باشد، مثل خیر و برکت در دین و تقرب به خدا؛ و ممکن است مادی باشد ، مثل فراوانی مال و فراوانی فرزندان که باز هم معنویت را افزون کند .3
واژه « برکت » به صورت مفرد در قرآن نیامده است و کلمه « برکات » در سه آیه از قرآن آمده است 4 که این می تواند نشانی از فراوانی برکت خداوند باشد .5
انحصار برکت به خداوند
در قرآن هر جا سخن از برکت به میان آمده، به خداوندش نسبت داده شده است که این می تواند دلیل بر منحصر بودن خداوند متعالی در توانایی ایجاد برکت باشد . به عبارت دیگر، قرآن کریم برکت را در ذات خداوند می داند و بس .6الف) افراد با برکت
1- پیامبران
خداوند در قرآن کریم ، حضرت نوح7 ، حضرت ابراهیم 8 و خاندانش 9 ، حضرت موسی 10، حضرت عیسی 11، و حضرت یعقوب12، را بهره مند از برکت الهی دانسته است . همچنین ، پیامبر اعظم(ص) را دارای « کوثر» به معنای خیر کثیر می داند و می فرماید :« إِنّا اعطَیناکَ الکَوثَرَ »13 که مفسران ، کوثر را به معنای خیر فراوان دانسته اند که همان برکت حضرت فاطمه(س) مصداق خیر فراوان است .14
2- معصومان(ع)
امام صادق(ع) می فرماید:« از برکت وجود ما، درختان بارور گردند و میوه ها برسند و نهرها جاری شوند و از برکت ما باران از آسمان ببارد و گیاه از زمین بروید ».15
3- مؤمنان و صاحبان حکمت
در سوره نوح که سخن از برکات خداوند بر حضرت نوح(ع) است ، برکات خداوند بر امت های همراه نوح و امت های دیگری که در آینده از نعمت خداوند بهره مند می شوند بازگو شده است .16 مفسران ، تعبیر« اُمَمٍ مِّمَّن مَّعَکَ » در آیه 48 سوره هود ، شامل مؤمنان همراه نوح و هر مؤمنی از نسل آنان تا قیامت دانسته اند .
ب) پدیده های بابرکت
<\/h2>
1- قرآن
قرآن کریم می فرماید :« و این ، کتاب مبارکی است که ما نازل کردیم . پس ، از آن پیروی و پرهیزکاری کنید ؛ باشد که مورد رحمت قرار گیرید .»
امام صادق(ع) فرمودند که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:« خانه ای که در آن قرآن خوانده و یاد خدای عزوجل در آن شود ، برکتش بسیار گردد و فرشتگان در آن بیایند و شیاطین از آن دور شوند و برای اهل آسمان می درخشد ؛ چنان که ستارگان برای اهل زمین می درخشند؛ و خانه ای که در آن قرآن خوانده نشود و ذکر خدای عزوجل در آن نشود ، برکتش کم گردد و فرشتگان از آن دور شوند و شیاطین در آن حاضر گردند ».17
2- عقل
امام صادق(ع) می فرماید:« خیرو برکت هیچ ثروتی به قدر عقل نیست و پستی و ذلت هیچ فقری به پایه حماقت که فقر عقلی است نمی رسد».18
3- کعبه
قرآن کریم می فرماید: « در حقیقت ، نخستین خانه ای که برای عبادت مردم نهاده شده ، همان است که در مکه است و مبارک ، و برای جهانیان مایه هدایت می باشد ».19
4- اسلام
قرآن کریم می فرماید: « پس چون به آن خانه ها وارد شدید ، به یکدیگرسلام کنید ؛ درودی که نزد خدا مبارک و خوش است ».20
5- نان
امام صادق(ع) می فرماید: « با گذاشتن نان در سفره وتوشه خود ، غذای خود را متبرک ساز .»21
6- کشاورزان
امام صادق(ع) می فرماید: « کشاورزان، گنج های خلقتند ، چیزی پاکیزه می کارند و خداوند بزرگ آن را از زمین برمی آورد و آنان در روز قیامت بهترین مقام را دارند و در نزدیک ترین منزلت قرار می گیرند و مبارکان ، یعنی اهل برکت خوانده می شوند ».22
7- درخت زیتون
قرآن کریم می فرماید:« درخت مبارک زیتون ».23
8- باران
قرآن کریم می فرماید:« و از آسمان آبی پربرکت فرود آوردیم ، پس بدان وسیله باغ ها و دانه های درو کردنی را رویانیدیم ».24
ج) عوامل برکت
- ایمان و تقوا
قرآن کریم می فرماید:« و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند ، قطعاً برکاتی ازآسمان و زمین برایشان می گشودیم ، ولی تکذیب کردند ؛ پس به کیفر دستاوردشان آن ها را گرفتیم ».25
- ولایت علی(ع)
امام باقر(ع) از قول پیغمبر(ص) فرمود:«همانا نسیم رحمت و آسودگی و پیروزی و کمک و کامیابی و برکت و بزرگواری و آمرزش و ایمنی و توانگری و مژده و رضوان و تقرب و یاری و توانایی و امید و دوستی خدای عزوجل، برای کسی که علی را دوست بدارد و اطاعتش کند و از دشمنش بیزاری جوید و به فضیلت او و جانشینانش معترف باشد».26
- سحرخیزی
امام صادق(ع) فرمود:« دوست دارم ببینم مردی را که برای پیدا کردن روزی اش رغبت دارد یا دارای شغلی است و برای یافتن روزی سحر خیز است؛ چه رسول خدا(ص) در حقّشان دعا کرده و از خداوند درخواست کرده است که امت او را که صبح زود به دنبال کسب روزی برمی خیزند، برکت دهد».27
- دعای سحر
حضرت باقر(علیه السّلام) فرمود:« خدای عزوجل از میان بندگان مؤمنش ، آن بنده ای را دوست دارد که بسیار دعا کند. پس بر شما باد به دعا از هنگام سحر تا طلوع آفتاب ؛ زیرا آن هنگامی است که درهای آسمان در آن هنگام بازگردد و روزی ها در آن تقسیم شود و حاجت های بزرگ برآورده گردد ».28
- شکرگزاری
خداوند در قرآن می فرماید:« اگر شکرگزار باشید، بر شما فزونی می دهم».29
- صدقه دادن
امام علی(ع) می فرماید:« هرگاه تهی دست شدید، با صدقه دادن با خدا تجارت کنید»30
- اطاعت و رضایت خدا
امام رضا(ع) فرمود:« خدای عزوجل به یکی از پیغمبران وحی فرمود: هرگاه اطاعت شوم، راضی گردم و چون راضی شوم ، برکت دهم و برکت من بی پایان است، و هرگاه نافرمانی شوم ، خشم گیرم ، لعنت کنم و لعنت من تا هفت پشت برسد».31
- صله رحم
امام علی(ع) فرمود: « صله رحم ، اعمال را پاک کند ، بلا را دور نماید ، اموال را برکت دهد ، مرگ را به تأخیر اندازد ، روزی را وسعت دهد و آدمی را در میان خانواده محبوب سازد؛ پس باید از خدا پروا کرد و صله رحم نمود».32
- پیران سالخورده
رسول اکرم(ص) می فرماید:« وجود پیران سالخورده بین شما، باعث افزایش فیض ربوبی و بسط نعمت های الهی است».33
- خوشرفتاری
پیامبر اعظم(ص) فرمود:« درنرم رفتاری، زیادی وبرکت است و هر که از نرمی محروم شد، از خیر محروم گشت».34
- یاد و سپاس خدا هنگام غذا خوردن
امام علی(ع) می فرماید:« چون نام خدا بر سر خوراک برند و در پایانش سپاس او گویند و دست ها را در پیش و پس آن شویند و خوردنی نیز از حلال بُوَد، برکتش کامل شود ».35
هـ) عوامل محرومیت از برکت
* تکذیب انبیا
قرآن کریم می فرماید :« اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند ، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم ، ولی تکذیب کردند، پس به کیفر دستاوردشان آن ها را گرفتیم ».36
* پرداخت نکردن زکات
حضرت صادق(ع) فرمود:« هرگاه زکات داده نشد، فقر و احتیاج پدیدار گردد ».37
* روی گردانی از یاد خدا
خداوند در قرآن کریم می فرماید:« آن کس که از من روی گرداند، دچار مضیقه و تنگی معیشت خواهد بود».38
* اسراف
امام علی(ع) می فرماید:« تدبیر صحیح با روزی به قدر کفاف، از مال زیاد با اسراف، کفایت بخش تر است ».39
* خودنمایی در علم آموزی
پیامبر اکرم(ص) فرمود:«هرکس علم را یاد بگیرد و به آن چه در آن است عمل نکند، خدا او را روز قیامت کور برانگیزاند، و هر کس علم را برای خودنمایی بیاموزد و از آن اراده دنیا کند، خداوند برکتش می دهد و زندگی اش را تنگ می نماید و او را به خودش وامی گذارد و هر کس به خودش واگذاشته شود، نابود گردد ».40
* سرقت ، خیانت ، شرب خمر وعمل خلاف عفت
رسول خدا(ص) فرمود:« چهار چیز است که یکی از آن ها هم اگر در خانه ای پیدا شود، ویرانش کند و به برکت آباد نشود: خیانت، سرقت، شرابخواری و عمل خلاف عفت ».41
* بدزبانی
امام علی(ع) فرمود:«هرکس به برادر مسلمان خود دشنام دهد ، خدا برکت را از روزی اوبردارد ، و او را به خودش واگذارد، و زندگی اش را تباه سازد».42
* گناه
امام صادق(ع) می فرماید: « گناه ، مردم را از روزی محروم می کند».43
نوشته ی : مرضیه کوثری
زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها :
1- تفسیرالمیزان / ج7 / ص280 و 281
2- همان
3- همان
4- اعراف /96 ؛ هود /48 و 73
5- تفسیرالمیزان / ج7 / ص280 و 281
6- مرکز فرهنگ و معارف قرآن / دائرة المعارف قرآن کریم ج5 / ص 486
7- هود:4 /
8- صافات /10و113
9- هود /71و73
10- نمل /7و8
11- مریم / 30و31
12- هود /71و73
13- کوثر / 1
14- التبیان / ج10 / ص 417
15- کلینی / اصول کافی / ترجمه: سید جواد مصطفوی / ص 289
16- انعام / 155
17- اصول کافی / ج4 / ص 414
18- محمد تقی فلسفی/ ج1/ ص 382
19- آل عمران /96
20- نور/61
21- بحارالانوار / ج69 / ص 270
22- حکیمی / الحیاة / ترجمه: احمد آرام / ج5 / ص512
23- نور / 35
24- ق /9
25- اعراف / 96
26- اصول کافی /ج1 / ص300
27- شیخ صدوق / من لایحضره الفقیه / چ1 / ج4 / ص206
28- اصول کافی / ج4 / ص 228
29- ابراهیم /71
30- نهج البلاغه / حکمت258
31- اصول کافی / ج3 / ص 377
32- همان / ص223
33- الحدیث / ج3 / ص 339
34- اصول کافی / ج3 / ص 182
35- محمد باقر مجلسی / بحارالانوار / ج10 / ص 171
36- اعراف / 96
37- اصول کافی / ج4 / ص185
38- طه / 124
39- ابن شعبه حرّانی / تحف العقول / چ1 / ص127
40- سیدعبدالحسین رضایی / کتاب الروضه در مبانی اخلاق / چ2 / ص103
41- آداب معاشرت ترجمه جلد16 بحارالانوار / ج2 / ص 109
42- اصول کافی / ج4 / ص 17
43- همان / ص 81
چرا سیدالشهدا(ع) تنها شد
مقدمه
در زیارت عاشورا به امام حسین(ع) اینگونه خطاب میکنیم: «و الوتر الموتور». وتر به معنای «تنها و یکتا»، و موتور «تنها شده» است. یک احتمال دربارهی این معنا، یگانگی، منحصر به فرد بودن و بیبدیل بودن حضرت است. احتمال دیگر این است که، حضرت تنهاست و در این تنهایی «موتور» است؛ یعنی حضرت با نقشه و برنامهریزی تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشیم که درگیری سیّدالشّهدا (ع) مخفیانه نبود که مسلمانان از آن بیخبر باشند. یزید بعد از مرگ معاویه به استاندار مدینه نامه نوشت که باید از حسین بیعت بگیری و الاّ او را بکش و سرش را بفرست. حضرت بیعت نکردند و با تدبیر از مدینه خارج شدند؛ در مکه برای مسلمانان نامهی دعوت نوشتند و آنها را مطلّع کردند، علاوه بر این مکه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر میشد. بعد هم یزید، عدهای را فرستاد تا حضرت را در مکه ترور کنند و توصیه کرد که، حتّی اگر دست حضرت به پردهی کعبه بود او را بکشید، لذا حضرت در 8 ذیالحجّه در حالیکه همه مُحرِم میشدند کاملاً با سر و صدا و با حالتی که همه متوجه باشند از مکه خارج شدند و با صراحت اعلام کردند:
کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهیّای لقای خدا کرده است، همراه ما کوچ کرده، همسفر شود.[1]
از آن طرف مردم کوفه از خروج امام از مدینه و حرکت به سوی مکه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت کردند. حضرت نیز سفیر فرستادند. لذا به گونهای نبود که مردم مطّلع نباشند. هم مردم حجاز، مدینه، بصره و هم مردم کوفه مطّلع بودند. کمابیش تمام مناطق اسلامی مطّلع شده بودند که چنین حادثهای در شرف اتّفاق است و امام با یزید بیعت نکرده، ابتدا به مکه رفته سپس از مکه هم بیوقت خارج شده و مردم را به همکاری دعوت کردهاند.
1ـ شرایط تنها شدن حضرت سیدالشهدا (ع)
شرایطی که موجب تنها شدن امام حسین(ع) شد را میتوان در جبهه دشمن و جبهه حضرت سیدالشهدا (ع) مشاهده کرد:
1/1 ـ شرایط جبههی دشمن
اگر طرف درگیری حضرت، یکی از صحابی رسولالله یا فردی که امثال این عناوین را یدک میکشید، بود، جای توجیه ـ ولو به باطل ـ وجود داشت. ولی طرف مقابل سیّدالشّهدا(ع)، یزید و ابن زیاد است که حسب و نسبشان معلوم و هیچ نقطهی قوتی در آنها نیست. یزید شخصیتی است که طرفداران او نیز نتوانستهاند برایش مدحی بگویند، حتی خیلی از اهلسنت هم یزید را واجب اللعن میدانند. غیر از اینکه امتیازی هر چند دروغین نداشته، معروف به قماربازی و عیّاشی بوده است.
یکی از اشکالاتی که برخی به حضرت امیر(ع) ـ ارواحنا و ارواح العالمین له الفدا ـ میکردند این بود که، تو جوان هستی و مردم زیر بار خلافت شما نمیروند.[2] غافل از اینکه اساس دیانت تولّی به ولیّ خدا و تسلیم بودن در مقابل اوست. لذا یکی از کمالاتی که شیعه در طول تاریخ به واسطهی زحمات معصومین (ع) رسیده این است که، برای او امام، کوچک یا بزرگ و حاضر یا غایب ندارد. بعد از امام هشتم(ع)، سه امام داریم که در سنّ کودکی به امامت رسیدهاند؛ امام جواد، امام هادی و امام زمان(ع) و شیعه نیز قبول کرده و هیچ انشعاب عمدهای اتفاق نیفتاده است. به این علت که، فرهنگ شیعه، فرهنگ رشد یافتهای شده و پذیرفته است که، امامت منصبی صوری نیست؛ لذا مثل علی بن جعفر (ع)[3] که هنگام امامت امام جواد (ع) پیرمرد بود و سه امام (امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع)) را قبل از آن درک کرده بود محدّث جلیلالقدری بود و روایات بسیاری از وی نقل شده است، وقتی امام جواد(ع) در حلقهی درسی او وارد میشدند، درس را تعطیل میکرد به طرف امام میرفت و دست ایشان را میبوسید. اگر هم اعتراض میشد که شما عموی پدر ایشان هستید، میگفت: «خدای متعال این ریش سفید را قابل امامت ندانسته ولی این نوجوان را قابل دانسته است».
هر چند اساس کار دین معرفت است، اما گروهی پس از رسول خدا (ص) توجیه باطلی میکردند. جالب این است که، در خصوص سیّدالشّهدا (ع) این توجیه هم نیست؛ بلکه مسئله به کلی بر عکس است؛ چون سیّدالشّهدا(ع) حدود 60 سال داشتند و یزید، جوان تازه به دوران رسیده بود؛ لذا ابن زیاد و یزید نه اسمی داشتند، نه صحابه بودند، نه سابقهی خوشی داشتند. ابن زیاد پسر زیاد است، زیاد هم اولاد نامشروع بود که معاویه او را ملحق به ابوسفیان کرد و به خاطر این کار مورد طعن بسیاری قرار گرفت. یزید هم مجهولالهویه است؛ چون مادر یزید قبل از اینکه زن معاویه بشود باردار به یزید بوده ولی به اسم معاویه تمام شد. این نسب، آن اخلاق و آن هم سایر اوصافی که هیچ نقطهی مثبتی در آن نیست.
2/1ـ شرایط جبههی امام حسین(ع)
طرف دیگر درگیری، سیّدالشّهدا(ع) از هر نظر صاحب کمال هستند. قلم دست دشمن بوده است ولی یک نقطهی منفی برای سیّدالشّهدا(ع) در تاریخ ننوشتهاند؛ نوهی پیامبر، فرزند امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا ـ علیهم السلام ـ غیر از اینها، همه نوع کمالات را دارند به طوریکه، در روز عاشورا وقتی فرمودند: به چه عذری مرا میخواهید بکشید؟ یک نفر نگفت شما فلان جرم را دارید. وقتی که فرمودند: مگر شما از پیامبر نشنیدید که؛ «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند»؟ اگر نشنیدهاید، اصحاب هستند، از آنها بپرسید که نه تنها اهل بهشت، بلکه سرور اهل بهشتند. هیچ کسی انکار نکرد، چطور شده، سیّدالشّهدا(ع) با این همه کمالات و اعلان علنی که در طول چند ماه کردهاند، حالا به کربلا آمدهاند ولی در آخر کار برای حضرت حداکثر کمتر از 200 نفر (نظر مشهور 72 نفر است) یاور جمع شده است؟! ولی آن طرف، فقط از کوفه و از نزدیکیهای آن لشکر سی هزار نفری جمع شد، بیشتر از این نیز نقل کردهاند!! چرا و چگونه ولیّ خدا تنها شد؟ البته این طور نیست که حضرت یک دفعه تنها شده باشند؛ بلکه یک حرکت و نقشهی تاریخی است که سیّدالشّهدا(ع) را تنها و منزوی کرده است.
2. عوامل تنهایی ولیّ خدا
چه عواملی موجب تنهایی سیّدالشّهدا(ع) شد؟ مرحوم علامه طباطبائی (رض) فرموده بودند: «همهی کتاب وسایل الشیعه را از اول تا آخر مطالعه کردم تا ببینم چند روایت فقهی از سیّدالشّهدا(ع) نقل شده است، سه روایت بیشتر پیدا نکردم»!! معنای این حرف این است که مردم، سیّدالشّهدا(ع) را در حدّ یک مسئلهگو هم قبول نداشتند؛ در حالیکه ابوهریرهها به اسم صحابی، مراجع صاحب فتوا شده بودند؛ همهی اینها نشان میدهد که ولیّ خدا با سازماندهی قبلی تنها شده بود.
در اینجا عوامل تنهایی ولیّ خدا را بر میشماریم با تذکر به این نکته که، با حرکت سیّدالشّهدا(ع)، کار برعکس و توجه به اهل بیت شروع شد؛ تا جایی که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج رسید.
1/2ـ شبههها و فتنهها
عواملی که باعث تنهایی ولیّ خدا میشوند، دو دسته هستند؛ شبههها و فتنهها. که وقتی این دو با هم ترکیب شوند به شدت کارگر میشوند؛ شبهات فضا را تاریک میکند و در این فضا فتنهها تأثیرگذار میشوند. و الّا در فضای روشن، فتنهها کارساز نیستند.
اعلان بینیازی نسبت به ولیّ خدا و طرح «حسبنا کتاب الله» اولین و اساسیترین شبههای است که از زمان حیات خود پیامبر اکرم(ص) آغاز شد. مورخان اهل سنت از جمله، طبری نوشتهاند: در آخرین روزهای حیات پیامبر(ص) در حالیکه مردم در منزل حضرت بودند، فرمودند: دوات و قلم بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. کسی گفت: «إنّ الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله» به فارسی یعنی هذیان میگوید!! از قرائن تاریخی پیداست که گویندهی این سخن کیست، شیعه و سنی هم متّفقند که او کیست. البته؛ متأسفانه عدّهای از علمای اهل سنت این جریان را توجیه کرده و گفتهاند: این حرف بدی نیست. او در دورهی خلافتش نیز میگفت: «آن روزی که پیامبر آن جمله را فرمود، میخواست مسئلهی خلافت را مطرح کند، ولی من صلاح مسلمانان ندانستم».
جریان از اینجا شروع شد که، اسلام نیاز به «ولیّ» ندارد؛ بلکه کتاب برای ما کافی است، در حالی که شیعه و سنی متواتر نقل کردهاند که حضرت به روشنی فرمودند: « إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی» البته بعضی از سنّیها این روایت را نیز تحریف کرده، گفتهاند: کتاب الله و سنتی!
شبهه از اینجا شروع شد که گفتند: قانون خدا وجود دارد؛ فرموده: نماز بخوانید، میخوانیم، روزه بگیر، میگیریم، حج برو، میرویم و … به جایی رسید که به تدریج گفتند: نوشتن حدیث معنا ندارد باید کتاب خدا را حفظ کنیم؛ چون اگر بخواهیم حدیث بنویسیم کتاب خدا از بین میرود؛ لذا نوشتن حدیث پیامبر را در زمان خلیفهی اول منع کردند، البته به این علّت که احادیث پیامبر خاتم(ص)، صراحت بر فضایل اهل بیت(ع) دارد. این شبهه ظاهر فریبندهای هم داشت؛ چون میگفتند روایت به اندازهی قرآن اهمیت ندارد؛ لذا نگذارید قرآن از بین برود، در حالی که مفسّر قرآن، کلام رسول خدا(ص) است. «لتبیـّن للنّاس ما نزّل إلیهم»[4] روشن است که اگر برای قرآن تبیینکنندهای نباشد، متشابهات آن به دلخواه افراد، معنا میشود.
2/2ـ جعل شخصیت در مقابل اهل بیت(ع)
بعد از اینکه جلوی نشر فضایل اهل بیت را گرفتند، کمکم شروع به جعل شخصیت و شخصیت علیالبدل کردند، که در دنیای سیاست کار رایجی است؛ لذا در مقابل امیرالمؤمنین(ع) که صاحب فضایل است، برای دیگران جعل فضیلت کردند. معاویه دو کار انجام داد: اول، اینکه احدی حق ندارد نقل حدیث در فضایل علی و اهل بیت کند، (اگر کرد او را بکشید)، دوم، به استاندارانش دستور داد برای عثمان و شیخین فضیلت نقل کنید. کار جعل فضایل به حدی رایج شد که خود معاویه گفت: بس است. چون جعلیاتی مثل: مَثَل اصحاب من، مَثَل ستارگان آسمان است، به هر کدام اقتدا کنید، هدایت میشوید، خلاف صریح قرآن است، چون قرآن میگوید: داخل صحابه منافق هم وجود دارد.
3/2ـ تحریف در معنای دین و مسلمان بودن
این شبهات در حقیقت، تحریف در معنی دین و مسلمان بودن است، غافل از اینکه حقیقت دین چیزی جز تسلیم در مقابل خدای متعال نیست « إن الدّین عندالله الإسلام»[5] و این تسلیم بودن زمانی ثبوت پیدا میکند که در مقابل ولیّ خدا تسلیم باشیم.
قل إن کنتم تحبون الله فاتّبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفورٌ رحیمٌ.[6]
تولّی به ولی خدا گوهر دین و باقی مسائل، آداب ظاهری دین است. اینها در معنای دینداری تحریف کردند، تحریفهایی که تاکنون ادامه دارد.
یک نگاه این است که، دین همین آداب است هر کس بیشتر نماز بخواند مقدستر است. یک نگاه دیگر هم که کم کم شکل گرفت و هم اکنون نیز وجود دارد این است که، دین یک مشت تجارب باطنی و به قول امروزیها تجارب قدسی، تأملات، رازدانی، رمزدانی، ریاضیتکشی، حالات و مقامات باطنی است و رسیدن به اینها هم یک آداب و فرمولهایی دارد، اگر به آن عمل کنی به نتیجه میرسی، لذا اهل سنت کتابهایی دارند به نام منازل الفلان، خیال میکنند پلکان است اگر رفتی به خدا میرسی. البته همهی این حرفها مطلقاً باطل نیست، ولی این تحریفی است که پیدا شده و کمکم به جایی رسیده که رسیدن به خدا، بدون ولی فرمول پیدا کرده است.
در این وسط ولیّ خدا چه میشود؟ این همان ظهور «حسبنا کتاب الله» است. دربارهی امور اجتماعی نیز برخی میگویند: اول اینکه امور ظاهری است و اعتبار چندانی ندارد، دوم اینکه به دین ربط ندارد، باید خود مردم آن را سامان دهند.
این تفکّرات که از صدر اسلام شروع شد، باعث کارگر شدن فتنهها و تنها شدن ولیّ خدا شد. از زمانی که دینداری، فقط رمزدانی و نماز و روزه شد و همهی صحابه عادل و محترم شدند، کمکم امیرالمؤمنین(ع) هم عرض طلحه یا زبیر شدند، چون همه صحابی هستند؛ لذا فتنه اثر خودش را گذاشت. از حضرت امیر(ع) نقل شده است که فرمودند: «مرا روزگار اینقدر پایین آورد که کنار معاویه گذاشت، تا جایی که گفتند: علی و معاویه». معاویه کسی است که تا فتح مکه هم خودش و هم پدرش بتپرست بودند، بعد از فتح هم به زور اسلام آوردند لذا جزو طلقا (آزاد شدگان به دست حضرت) هستند، یعنی در حقیقت برده بودند، اما حضرت علی(ع) اوّل مؤمن است، مجاهدات و بتشکنی و سایر فضایل نامتناهی حضرت، که دیگر جای خود دارد.
باید تذکر داد که ما در این زمان نگران فتنههای دشمن نیستیم، فتنههایی مانند ماهواره، فیلم، ویدئو، رمان و … انحرافی نمیتوانند در فضای روشن، کاری بکنند. در سال 1357 از این فتنهها بسیار داشتیم ولی امام خمینی(ره) باذن الله ـ تبارک و تعالی ـ در دل فتنهها جوانان را نجات دادند و به مقام شهادت رساندند؛ مهم شبههها هستند، شبهاتی مثل اینکه؛ اصلاً دین، حکومت و سیاست ندارد (دین حداقل)، برای تفسیر دین، روحانیت لازم نیست، دین طبقهی مفسّر ندارد، هر کس هر طوری فهمید، بالنسبه حق است (تکثّرگرایی)، و ... .
اگر این شبههها گرفت، فتنه به راحتی کارگر میافتد، هر کس صدا بلند کرد دورش جمع میشوند؛ لذا ایندو در کنار هم کار میکنند. اگر در تاریخ جریان فتنهها و شبههها را تأمل کنیم به همین نتایج خواهیم رسید.
سیّدالشّهدا(ع) نیز به همین شکل تنها شدند. مردم طوری پراکنده شدند که احکام فقهی خود را نیز از سیّد الشّهدا(ع) نمیپرسیدند با اینکه، حضرت سبط پیامبر، صحابی و … بودند (حالا فضایلی که شیعه نقل میکند، بماند) بنابراین، شبههها و فتنهها یکی از عوامل مهم تنهایی حضرت بود و ایندو در یک شب درست نمیشوند؛ بلکه یک برنامهریزی تاریخی پشتیبان قضیه بود، لذا همین که حضرت را به عنوان «وتر موتور» سلام میدهید، بلافاصله یک امت را لعن میکنید. « فلعن الله امّهیً أسّست أساس الظّلم و الجور علیکم أهل البیت» بدین معنی که حضرت با یک امت تاریخی روبهرو هستند، نه فقط با ابن زیاد و یزید.
4/2 ـ بالا بودن هدف در دستگاه اولیای الهی
یکی دیگر از عوامل تنهایی ولیّ خدا این است که در کار اولیای خدا هدف، خیلی بالاتر از آن است که اهل دنیا تعقیب میکنند. هدفی را که سیّدالشّهدا(ع) تعقیب میکنند این نیست که انسانها را به رفاه و عیش دنیا یا حتّی به آن چیزی که توسعهی مادی و تکامل مادی نامیده میشود، برساند؛ اگر هدف اینها بود خیلی زود انسانها همراه میشدند؛ تأمین شهوات و ارضای غرایز مردم، هدف اصلی نیست، اگرچه نیاز مادی مردم در حکومت دینی و در جامعهای که بر محور اولیای خدا شکل میگیرد به بهترین وجه و در شکل معقول تأمین میشود ولی هدف برتر از رفاه و امنیت مادی و حتی برتر از آزادی مطلوب تمدنهای مادی و بالاتر از توسعهای که آنها تعقیب میکنند، است. لذا هیچکدام از اولیای الهی در آغاز دعوتشان به رفاه دنیا دعوت نکردند، با اینکه اغلب بعثتشان در جوامعی بود که وضعیت مادی بسیاری از آنها، وضعیت مناسبی نبوده است. نمونهاش جامعهی جاهلی قبل از نبی مکرم اسلام(ص) که از نظر امنیت و رفاه خیلی عقب افتاده بودند. ولی حضرت در بدو بعثت نفرمودند: ای مردم وضعتان بد است، دور هم جمع شوید، زندگیتان را سامان دهید، امنیّت اجتماعی برای خودتان ایجاد کنید، بلکه فرمودند: «قولوا لا إله إلّا الله تفلحوا» و بلافاصله دعوت به معاد کردند، دعوتی که برای انبیا بسیار سنگین تمام میشد، لذا در جوامعی که ادراکشان ضعیف و تعلّقشان به دنیا شدید بود، دعوتکننده به معاد و اینکه بعد از مردن، زنده شدنی هست، متّهم به جنون میشد. این جریان در آیات متعددی از قرآن آمده است. با همهی این زحمات، شروع دعوتشان از اینجا بود؛ چرا؟ به دلیل اینکه میخواهند انسان را به مقام توحید، زهد، یقین و رضا برسانند. این هدف بدون یقین به آخرت، بدون ایمان به الله ممکن نیست. البته وقتی هدف رفیع شد طبیعی است که همراهان واقعی دیرتر و کمتر پیدا میشوند، چون همه برای آن هدفهای رفیع آماده نیستند و همت ندارند.
5/2ـ نبود تزویر در منطق اولیای الهی
از جمله عوامل تنهایی اولیای خدا این است که نمیخواهند با هر قیمتی شده ـ ولو با حیله و تزویر ـ مردم را به طرف خود بکشانند و به هدف برسانند، میخواهند اگر مردم میآیند، از سر بصیرت و آگاهی و فهم باشد، چون فقط این نوع آمدن به طرف خدای متعال درست است « و هدیناه النّجدین»[7] طوری مدیریت و رهبری میکنند که حق و باطل روشن شود، مردم با بصیرت و آگاهی تصمیم بگیرند. لذا اگر موارد زیادی در حکومت امیرالمؤمنین(ع) یا در کلّ بر خورد اولیای الهی میبینید که ظاهراً چرا امیرالمؤمنین(ع) به طلحه و زبیر اجازه دادند از مدینه خارج شوند؟ گفتند: میخواهیم عمره برویم، حضرت فرمودند: میخواهند بروند مکر کنند، دنبال فتنه هستند. حضرت با اینکه میدانست، جلوی آنها را نگرفت. یا میدانستند امشب بنا است ابن ملجم ایشان را ترور کند ولی مانع نشدند؟ مسلم بن عقیل(ع) میدانست ابن زیاد داخل خانه آمده ولی ترورش نکرد! و داستانهای متعدد دیگر، معلوم میشود ترور و فریب، مشکلی را حل نمیکند، اگر بنا است مردم به بصیرت برسند باید طوری عمل کرد که حق و باطل روشن شود و مردم انتخاب کنند، قدرت اختیار حق و باطل معلوم شود تا تکلیف و رشد معنیدار شود. لذا سیّدالشّهدا(ع) طبق بعضی از نقلها در بین راه مکرر خطبه خواندند و هشدار دادند، عدهای هم پراکنده شدند، هر چه مخاطرات شدیدتر میشد عدهی بیشتری میرفتند، حتی حضرت در شب آخر نیز فرمودند: بروید. البته مورخان نوشتهاند در آن شب با اینکه حضرت بیعت را از آنها برداشتند، کسی نرفت همگی التماس کردند و ماندند.
در حکومت دینی هدف این نیست که به هر قیمتی شده ـ ولو با دروغ و تزویر ـ مردم را نگه داریم؛ بلکه هدف روشن شدن حق و باطل است. به طوری که حجّت تمام شود و بر سر ایمان انسانها مانعی وجود نداشته باشد، برای رسیدن به این هدف شیاطین و فتنهها لازمند؛ لذا خداوند متعال در قرآن به پیامبرش میفرمایند:
«وکذلک جعلنا لکلّ نبیٍّ عدوّاً شیاطین الإنس و الجنّ».
برای هر پیامبری دشمن قرار دادیم، اعم از شیاطین انسی و جنی.
که الهاماتی نیز در بین خود دارند؛ یوحی بعضهم إلی بعضٍ زخرف القول غروراً.[8]
حرفهایی که زخرف القول یعنی ظاهر فریب و خوش ظاهر است، بین خودشان رد و بدل میکنند. بعد خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: «ولو شاء ربّک ما فعلوه» اگر خداوند متعال میخواست، نمیتوانستند چنین کارهایی انجام دهند؛ یعنی خداوند متعال محکوم آنها نبوده، در مقابل فتنة آنها، دست خدا بسته نیست.
6/2ـ رنگینتر بودن سفرهی جبههی مقابل
وسوسهها خیلی زیاد است، زیرا معمولاً پول، قدرت، ثروت و مظاهر دنیا در آن طرف است، سفرهی معاویه رنگینتر است، در حالی که سفرهی امیرالمؤمنین(ع) هیچ وقت مثل سفرهی معاویه نیست. آنها به هر قیمتی که شده میخواهند مردم را جمع کنند، سران اقوام را با پول و وعده و وعید بر اساس انگیزههای مادی جمع میکردند. ولی حضرت نمیخواست لشکرش بر اساس انگیزههای مادی پر شود؛ بلکه میخواست آنهایی که در رکابش شمشیر میزنند، با این جنگ به بلوغ و رشد برسند؛ لذا حضرت امیر(ع) در جنگ صفین حکمیت را تا آخرین لحظه نپذیرفتند، بعد هم که قرآن بر سر نیزه رفت، قبول نکردند تا اینکه حکمیت تحمیل شد، به حسب ظاهر اگر یک سیاستمدار متداول بود، حکمیت را میپذیرفت تا لااقل حکم را خودش تعیین کند، تا ابوموسی اشعری حَکم نشود، ولی حضرت این کار را نکرد؛ زیرا بنا بود صفوف از هم جدا شوند و تقدیر ولیّ خدا در این جریان نقش دارد.
3ـ علت باز ماندن افراد از یاری ولیّ خدا
مسئلهی اساسی و عبرتآموز دیگر اینکه؛ اگر قبلاً انسان خودش را برای همراهی با ولیّ خدا آماده نکرده باشد، عقب خواهد ماند. سیّدالشّهدا(ع) از ماهها قبل اعلام موضع کردند، یک نمونهی آن طرمّاح بود که در راه با چند نفر دیگر، به حضرت برخورد کردند (یکی دو منزل با کوفه بیشتر فاصله نداشت) حضرت پرسیدند: «وضع کوفه چگونه است؟» گزارشی داد که وضع کوفه خوب نیست، قلوب مردم با شما، اما شمشیرهایشان علیه شماست، ما که از کوفه بیرون میآمدیم، در مخلیه، لشکر انبوهی برای جنگ با شما جمع شده بود که تاکنون لشکری به این عظمت و وسعت ندیده بودیم، از آن طرف، طرمّاح برای خانوادهاش آذوقه میبرد؛ لذا به حضرت عرض کرد: اجازه بدهید آذوقهها را برسانم و برگردم. حضرت فرمودند: «سعی کن زود بیایی». رفت، زود هم برگشت ولی وقتی به همین منزل رسید، خبر شهادت سیّدالشّهدا(ع) را شنید. از ماهها قبل سیّدالشّهدا(ع) از مدینه خارج شده و اعلام موضع کردهاند، بعد از 6 ماه حالا که حضرت در محاصرهی دشمن قرار گرفته، تازه ایشان برای زن و بچهاش آذوقه میبرد. نقطهی ضعف بالاتر اینکه، به حضرت نصیحت میکند ـ به این خیال که حضرت محتاج نصیحت اوست ـ گفت: بیایید به یمن برویم، کوفیان وفادار نیستند من برای شما در کوهستانهای یمن 20 هزار شمشیر زن آماده میکنم تا جنگ را از آنجا شروع کنید. غافل از اینکه 20 هزار شمشیرزن که مثل شما بخواهند آذوقهی زن و بچه را بر سیّدالشّهدا(ع) مقدم بدارند، به درد سیّدالشّهدا(ع) نمیخورند. پس اگر با تمام وجود آماده نبوده، دنبال آذوقهی زن و بچه و نام و نشان باشیم، مسلّم است که ولیّ خدا تنها میماند.
آنهایی که به حضرت کمک نکردند، چند دسته بودند؛ یک دسته کسانی هستند که در صف دشمن رودرروی سیّدالشّهدا(ع) ایستادند و تا حدّ ریختن خون ایشان اقدام کردند. دستهی دیگر کسانی که، نشسته و حضرت را نصیحت کردند که، به کوفه نروید اگر بروید کشته میشوید، و با کشته شدن شما زمین خالی از حجّت میشود.[9] بعضی هم مثل عبیدالله جعفی، از کوفه خارج شده بود تا در جریان نباشد اما حضرت در راه با او برخورد کردند و فرمودند: «عبیدالله، وضع تو به خاطر عثمانی بودن خوب نیست اگر به ما ملحق شوی همهی گذشتهات جبران میشود». در جواب گفت: من از کوفه خارج شدم تا خیالم راحت باشد، حالا دوباره خودم را گرفتار کنم. نه با شما هستم نه با ابن زیاد، ولی اسب تندرویی دارم که هر که سوار بر آن شده دشمن نتوانسته او را بگیرد، آن را به شما میدهم که فرار کنید. تلقی این آدم را ببینید در مقابل دعوت حضرت اعلام می کند که مثلاً ماشین آخرین سیستم یا هواپیمای شخصی خود را بدهد که حضرت سوار شوند و از محاصرهی ابن زیاد بیرون روند غافل از اینکه، حضرت آمدهاند تا ابن زیاد را محاصرهی تاریخی کرده، شکست دهند.
عدّهای نیز مشغول طواف و تلاوت قرآن بوده، از سیّدالشّهدا(ع) غافل شدند. حال آنکه وقتی سیّدالشّهدا(ع) راه افتادند، در خانه خدا بودن هم حاصلی ندارد. مسئلهی اساسی کمبود معرفت است. اینکه انسان نفهمد تنها راه، راه «ولیّ خدا» است، اینکه انسان خیرخواهی خود را برای ولیّ خدا از حدّ پیشکش کردن اسب و مانند اینها، جلوتر نبرد، اینکه؛ خودش را به اصطلاح فهمیمتر از ولیّ خدا بداند و خیال کند این حق را دارد که ولیّ خدا را موعظه کند، عوامل تنهایی ولیّ خدا و جدایی حساب ما از اوست.
در مقابل، حضرت ابوالفضل(ع) سرآمد همهی کسانی بودند که از روی بصیرت و درایت به حضرت پیوستند، اگر همهی مقاتل را بگردید، یکجا نمییابید که موّرخان نقل کنند که حضرت پیشنهادی به امام داده باشند که مثلاً بروید یا نروید، جنگ کنید یا نکنید، زن و بچه با خودتان ببرید یا نبرید، کاملاً میدانند که سیّدالشّهدا(ع) موعظه لازم ندارند و اگر انسان میخواهد بهره ببرد، باید همراه حضرت شود.
عدّهای هم کسانی بودند که دیر آمدند؛ چند نفر از بزرگان بلخ وقتی نامهی حضرت به دستشان رسید با سخنرانیهای تند دیگران را تحریک کرده، راه افتادند ولی وقتی رسیدند که دیگر دیر بود و ماجرای کربلا تمام شده بود. آنها از قبل خود را آماده نکرده بودند تا لیاقت همراهی امام زمان خود را بیایند.
1/3ـ علاقه به دنیا
اگر در دل انسان هوسی باشد این هوس در جایی راهش را از اولیای خدا جدا میکند ولو ممکن است قدمهایی همراه با اولیای خدا برود اما آنجایی که این هوس سر بر میدارد راه انسان را از ولیّ خدا جدا میکند. تأخیرها، سستیها، کم معرفتیها و... از همه مهمتر، تعلق به دنیاست که موجب میشود انسان تا مرز ریختن خون سیّدالشّهدا(ع) پیش برود. همان کسانی که برای سیّدالشّهدا نامه نوشته بودند، برای حفظ دنیا و غنیمت بردن از یکدیگر سبقت میگرفتند تا پیش ابن زیاد، عزیز شوند. کار آنها در اثر حبّ دنیا به جایی رسید که صفشان را از سیّدالشّهدا(ع) جدا کردند. عمر سعد کسی است که در لشکر صفین، اگر فرمانده نبوده لااقل شرکت داشته است اما حالا فرماندهی لشکر ابن زیاد را قبول کرده است! طمع در ملک ری، ریشهی این تغییر موضع بود. وقتی به او پیشنهاد فرماندهی لشکر را دادند یک شب مهلت خواست. در واقع ابن زیاد نوعی تزویر کرد، اول لشکر را تجهیز کرد و فرماندهی آن را همراه با حکومت ری، به عمر سعدداد چون ری، آن روز بخش عظیمی از منطقهی حکومت اسلامی بود، بعد که برای حرکت آماده شد به او گفتند: شورش خوابیده و سرکوب شده باید به کربلا بروی. گفت: نمیروم، گفتند مهم نیست. حکومت ری را برگردان. گفت: اجازه دهید فکر کنم، تا صبح قدم میزد و تأمل میکرد و میگفت: «میگویند» یک آخرتی هست یعنی از لفظ «یقولون» استفاده میکرد و بالاخره به جنگ سیّدالشّهدا(ع) رفت. حضرت بین دو لشکر با او صحبت کردند و فرمودند: چرا در این کار شرکت کردی؟! گفت: دنیایم چنین و چنان است. حضرت فرمودند: من، تأمین میکنم. بهانههای زیادی آورد، آخر هم نپذیرفت!
تعلّق خاطر به دنیا درجایی انسان را رودرروی اولیای خدا قرار میدهد و این خطر برای همه ما جدی است. بعضی از بزرگان تعبیر خیلی زیبایی دارند، میگویند یکی از اقسام گریه در مراسم سیّدالشّهدا(ع) گریهی خوف است که انسان واقعاً خائف باشد، نکند روزی پیش بیاید مثل مدعیانی که نامه نوشته بودند که، باغهای ما آماده، نهرهای ما جاری و مزارع ما خرم و آباد و منتظر قدوم شما هستیم اما وقتی که ولیّ خدا آمد تیغ روی او کشیدند، بعد از دعوت، او را محاصره و شهید کردند، ما نیز با امام خود چنین کنیم.
2/3ـ جمع بین دنیا و آخرت
عامل دیگری که موجب جدایی از سیّدالشّهدا(ع) و حتی موجب قرار گرفتن در صف ابن زیاد شد، این بود که عدّهای میخواستند بین دنیا و آخرت جمع کنند. با خود تصفیهی حساب نکرده بودند تا بتوانند یکی از ایندو را انتخاب کنند؛ لذا خداوند متعال فتنهها را پیش میآورد تا انسان یکی را انتخاب کند. عدهای گفتند: سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند، نه با سیّدالشّهدا(ع) میجنگیم و نه با ابن زیاد درگیر میشویم، چون سهم ما از بیتالمال قطع میشود. ابن زیاد با 20 الی 30 نفر سرباز به اضافهی 10 یا 20 نفر از سران اقوام در دارالاماره بودند. ابن زیاد اول چند نفر از این سران را بالای دارالاماره فرستاد، گفت: مردم را موعظه کنید و بگویید لشکر شام در راه است مقاومت بیفایده است. چرا میخواهید بجنگید؟ شما که در مقابل لشکر شام نمیتوانید مقاومت کنید. بعد هم گفت: به مردم بگویید هر کس تا شب در اینجا باقی بماند سهمش از بیتالمال قطع میشود، بعد هم به یکی از همین سران دستور داد تا یک پرچم سفید به دست بگیرد و بگوید: هر کس زیر این پرچم بیاید در امان است مردم هم گروه گروه زیر پرچم میآمدند، لذا آن چند نفر، چهار هزار نیرو را با نیرنگ جمع کردند.
اینکه آدم بخواهد جمع بین دنیا و آخرت کند؛ یعنی هم نماز بخواند، هم دین داشته باشد، نه با یزید بجنگد نه با سیّدالشّهدا(ع)، مثل کوفیان میشود ارادهی جمع بین دنیا و آخرت موجب شد قدم به قدم آمدند به لشکر نخیله، آمدند با این نیّت که انشاءالله صلح میشود، بعد هم گفتند: برویم کربلا انشاءالله اتفاقی نمیافتد، کم کم کار به جایی رسید که از همدیگر سبقت میگرفتند مبادا از غنیمت عقب بمانند و مبادا پیش ابن زیاد بگویند: این افراد کوتاهی کردند. غافل از اینکه؛ تنها ماندن سیّدالشّهدا(ع) بزرگترین جرم است، لازم نیست با ایشان بجنگیم. همین که دو صف ایجاد شد (صف سیّدالشّهدا(ع) و صف یزید)، باید به هر قیمتی شده در صف سیّدالشّهدا(ع) باشیم نه در صف ابن زیاد، ولو آخر کار صلح شود. اینکه انسان خیال کند اگر کار به کشتار و ریختن خون سیّدالشّهدا(ع) نرسد، در لشکر ابن زیاد بودن جرم نیست، از نقطه ضعفهای اساسی است. عدهای بر این فکر بودند که میشود مسلمان بود ولو زیر چتر ابن زیاد!! حالا ابن زیاد حاکم باشد یا امام حسین(ع) چه فرقی میکند. مثل کسانی که الآن در آمریکا هستند و خیال میکنند دینشان را هم حفظ میکنند، زیرا آمریکا نمیگوید نماز نخوانید، اصلاً کاری به دین ما ندارند؛ اتفاقاً در آنجا مسلمانی بهتر و بیشتر است!! غافل از اینکه نبودن در صف سیّدالشّهدا(ع) گناه کبیره و اعظم کبائر است. حر(ره) یک شخصیت بسیار بسیار محترم و فوقالعاده است، و با توبه خود، معجزه کرده است و یکی از نمونههای توبه است. وقتی برای عذرخواهی خدمت سیّدالشّهدا(ع) آمد، به آقا عرض کرد؛ گمان نمیکردم کار ابن زیاد با شما به اینجا برسد!! این فکر، خودش عین جرم است، بر فرض که کار ابن زیاد با سیّدالشّهدا(ع) به اینجا نمیرسید، مگر باید کار به جنگ برسد تا انسان در صف سیّدالشّهدا(ع) قرار بگیرید؟! مگر انسان معذور است، در صف ابن زیاد باشد و سیّدالشّهدا(ع) را تنها بگذارد؟
3/3 ـ احساس عدم احتیاج به ولیّ خدا
جرم را تا به آخر نرسیده، جرم ندانستن و به دنبال جمع دنیا و آخرت بودن، تأخیر داشتن، خود را محتاج ولیّ خدا ندیدن، اینکه میشود جزء اولیای خدا بود و بهشت رفت اگرچه همسفر سیّدالشّهدا(ع) نبود، جرمهایی است که وجود داشته و علت تنهایی سیّدالشّهدا(ع) شده است. خیال میکردند برای اصلاح شدن نیازی به سیّدالشّهدا(ع) نیست؛ لذا طواف کرده، نماز میخواندند، چله نشینی میکردند تا مهذب شوند.
به ما دستور دادهاند مهیّای ظهور باشید؛ چون ظهور ناگهانی واقع میشود، اصحاب امام زمان(ع) به علت آمادگی، به محض شنیدن ندای حضرت، همگی در مکّه جمع میشوند. اینها که بیکار نیستند ولی طوری آمادهاند که اگر آب دستشان باشد، زمین گذاشته، میروند. حبیب بن مظاهر در میان راه حمام با مسلم بن عوسجه برخورد کرد و گفت: کجا میروی؟ گفت: میروم حمام، گفت: وقت این کارها نیست از سیّدالشّهدا(ع) نامه رسیده، باید رفت. از وسط راه، خانه نرفته به طرف کربلا رفتند. این آمادگی خیلی فرق میکند با آن کسی که در زمان رسیدن سیّدالشّهدا(ع) به کربلا، تازه برای زن و بچهاش آذوقه میبرد. خیلی هم دوست دارد به حضرت کمک کند ولی از قبل فرصتها را تخمین نزده، خودش را مهیّا نکرده، اهل سرعت و سبقت نبوده، پیدا است چنین آدمی عقب میافتد. اشتغال انسان به کار خویش و اینکه دلمشغولی انسان، ولیّ خدا نباشد، یا اینکه صبح که بلند میشود فکرش این نباشد که، امروز در کار امام زمان(عج)چه وظیفهای دارم، مشکل ساز است. البته بار ما را امام زمان(عج) برمیدارد، نه اینکه ما ایشان را یاری کنیم. در صلواتی که از امام حسن عسکری(ع) برای امام عصر(ع) نقل شده، آمده است: « اللهم ّانصره و انتصر به لدینک و انصر به اولیائک و اولیائه و شیعته و أنصاره»[10] خدایا او را یاری کن و به وسیلهی او، دوستان خود را و دوستان او را و شیعیان و یاران او را، یاری کن. به هر حال باید دید کجای اردوگاه امام خالی است، همانجا را پر کرد. دنبال کار خودمان نباشیم، اگر ما به دنبال آیتالله شدن باشیم و آن یکی، به دنبال خانه خریدن باشد، و سومی به دنبال چیز دیگر حتماً این تعلقات، ما را از ولیّ خدا دور میکند. اگر آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولیّ خدا موفق میشود، همینکه حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است. همهی کارهایش را کرده، نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزههای قضا و به فکر قرضهایش باشد. حالا که سیّدالشّهدا(ع) به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست اینها را باید قبلاً میخواند باید خود را به هر قیمتی شده به سیّدالشّهدا(ع) برسانی ولو اینکه این دو رکعت نماز را نخوانی ولو همهی قرض عالم روی دوش تو باشد، تا بروی قرضت را بدهی کار تمام شده است.
در هر صورت، این آماده نبودنها و غفلتها، سلسله عواملی است که موجب جدا شدن افراد مختلف، از سیّدالشّهدا(ع) و تنها شدن حضرت شد.
پینوشتها:
[1] ـ ابن طاووس، لهوف، ص 88، ترجمهی رجالی تهرانی.
[2] ـ نقل شده که پدر ابوبکر، ابوقحافه، به پسرش گفت اگر بنا بر سن باشد من از تو پیرتر هستم.
[3] ـ عموی امام رضا(ع) و احتمالاً همان کسی هستند که در گلزار قم مدفونند.
[4] ـ سورهی نحل (16)، آیهی 44.
[5] ـ سورهی آل عمران (3)، آیهی 19.
[6] ـ سورهی آل عمران (3)، آیهی 31.
[7] ـ سورهی بلد (90) آیه 10؛ انسان را به راه خیر و شر هدایت کردیم.
[8] ـ سورهی انعام (6)، آیهی 112.
[9] ـ خود این سخنان، حجت علیه آنها است. شما که میدانید سیّدالشّهدا(ع) کسی است که اگر برود زمین از حجت خالی میشود چرا او را تنها گذاشتید؟
[10] ـ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، ص 1015.
عرضه گوشی تلفن همراه با قابلیت جاسوسی
این گوشی ابتدا مکالمات و پیامکهای ارسال شده توسط کاربر را به شبکه مخابراتی کشور سازنده (آمریکا) مخابره کرده و سپس آن را به درون شبکه تلفن همراه کشوری که این نوع گوشی تلفن همراه در آنجا استفاده میشود، ارسال میکند.
به گزارش جهان، اخیراً یک نوع گوشی تلفن همراه با نام تجاری "بلک بری " ساخت کشور آمریکا با قابلیت جاسوسی وارد بازار شده است.
این گوشی ابتدا مکالمات و پیامکهای ارسال شده توسط کاربر را به شبکه مخابراتی کشور سازنده (آمریکا) مخابره کرده و سپس آن را به درون شبکه تلفن همراه کشوری که این نوع گوشی تلفن همراه در آنجا استفاده میشود، ارسال میکند.
پس از کشف این امکان ضد امنیتی - که توسط کشور سازنده بر روی این نوع گوشی ایجاد شده - استفاده از آن، طی روزهای گذشته در شبکههای مخابراتی برخی از کشورها مانند عربستان سعودی، کویت، هند و امارات ممنوع شد.
گفتنی است در ماه های اخیر روند عرضه چنین گوشی هایی در داخل کشور افزایش پیدا کرده است.
عکس: شیر خوارگان حسینی از کربلا تا بیروت
عکس: از اشک ارامنه برای امام حسین(ع)
شبکه ایران- شهادت جانسوز و مظلومانه سیدالشهدا علیهالسلام و یاران باوفایش در صحرای کربلا تا اندازهای دلسوز و جان گداز است که دامنه تاثیرگذاری آن از محدوده شیعیان و مسلمانان بیرون رفته است و حتی پیروان سایر ادیان و مذاهب الهی نیز در سوگ حسینعلیهالسلام میگریند و عزاداری میکنند.
ارامنهی ساکن ایران هم هر سال در این مراسم شرکت میکنند و صدها عزادار اقلیتهای مذهبی مسیحی و زرتشتی، زیر چادر هیأت ثارالله گرد هم میآیند و در عزاداری سالار شهیدان به سینهزنی میپردازند.
در کشور تایلند هم بوداییان مقیم این کشور، در ایام محرم مراسم "حوساخوانی" به معنای "حسین خوانی" برگزار میکنند و در رثای آزادمردی به نام حسین (ع) اشک میریزند.
دانشجویان مسیحی ایالت میشیگان آمریکا در مراسم عزاداری اباعبدالله (ع)
به همین دلیل است مردم معتقدند عزای پسر فاطمه (س)، گریه در سوگ آزادهترین فرد جهان است و تنها دیکتاتورها هستند که تاب تماشای عزاداری برای حسین (ع) را ندارند.
اما سال گذشته و در عاشورای 88، حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی که از سوی این افراد به عنوان "مردان خداجو" معرفی شدند، در راستای "اسلام رحمانی" که قرار بود آقای موسوی مروج آن باشد، دست به اقداماتی زدند که حتی بودائیان را هم شرمنده کردند.
حمله به دستهجات عزاداری و آتش زدن خیمه سالار شهیدان از جمله اقداماتی بود که توسط این افراد صورت گرفت؛ آن هم با موسیقی هلهله و کف و سوت.
مردان خداجوی آقای موسوی اینگونه به استقبال عزای سیدالشهدا (ع) رفتند
حرکت دسته سه هزار نفره دانشجویان عزادار در صحن دانشگاه/ بی تفاوت
تقارن 16 آذر که روز دانشجو و جنبش دانشجوییست، با روز اول ماه عزاداری اباعبدالله الحسین سبب شد تا نزدیک یه سه هزار نفر دانشجویی که در برنامه بزرگداشت این روز در دانشگاه تهران شرکت کرده بودند با براه انداختن دسته عزاداری در صحن این دانشگاه، فضای دانشگاه تهران را حسینی و متفاوت از روز دانشجو در سالهای گذشته کنند.
به گزارش خبرنگار رجانیوز، ویژه برنامه روز دانشجو که امسال در سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران ـ محل شهادت سه دانشجوی استکبارستیز در سال 1332ـ برگزار شد با سالهای پیش بسیار متفاوت بود. در حالیکه سران فتنه با صدور بیانیههایی هفتهها پیش از فرارسیدن روز دانشجو مترصد به آشوب کشیدن دانشگاهها به بهانه برگزاری ویژه برنامههای بزرگداشت این روز بودند و رسانههای خارج نشین طی هفته گذشته با تنظیم چندین وقت قرار و تجمع در صحن دانشگاههای مطرح کشور، کوشیدند تا بدنه داخل کشور را برای آشوب در این روز سازماندهی کنند، ریزش شدید بدنه جریان فتنه از یکسو و حضور بسیار گسترده دانشجویان انقلابی از سوی دیگر سبب شد تا مراسم امسال در دانشگاه بدون هرگونه حاشیه برگزار شود و این درحالی بود که تقارن این روز با ایام عزای اباعبدالله، فضای دانشگاه را بصورت کلی تحت الشعاع خود قرار داد.
پیش از آغاز برنامه دانشجویان نماز جماعت را در محل دانشکده فنی برگزار کرده سپس با حضور در سالن شهید چمران دانشکده فنی، ویژه برنامه روز دانشجو که بسیج دانشجویی دانشگاه تهران متولی برگزاری آن بود آغاز شد. در ابتدای این برنامه سه تن از دانشجویان با حضور در تریبون آزاد داشجویی به بیان سخنان خود پیرامون روز دانشجو و شرایط کلی جامعه پرداختند که این بخش از برنامه با استقبال بسیار زیاد حاضرین در سالن مواجه شد. جمعیت حاضر در سالن به حدی بود که علاوه بر پر شدن تمامی راهروها و سن نمایش سالن، بسیاری از دانشجویان نیز در راهرو دانشکده فنی و از طریق ویدئو پروژکتور این برنامه را دنبال کردند.
در ادامه برنامه کلیپی با موضوع روز دانشجو پخش شد که تولید هنرمندانه دانشجویان دانشگاه تهران بود. این کلیپ به موضوع جنبش دانشجویی، فتنه و جسارت روز عاشورای 88 پرداخته بود. در ادامه نیز حاضرین شنونده جدیدترین دلنوشتهی حسین قدیانی بودند.
این در حالی است که همزمان با برگزاری این برنامه در سالن چمران، نزدیک به 200 نفر از دانشجویان حامی جریان فتنه در دانشگاه تهران، تلاش کردند تا تجمعی را در مقابل دانشکده فنی ترتیب دهند که این تلاش به دلیل عدم استقبال و بی تفاوتی دانشجویان نسبت به شعارهای آنها و همچنین حضور نزدیک به 2000 نفری دانشجویان در مراسم روز دانشجو ناکام ماند.
در ادامه نیز دانشجویان حاضر در ویژه برنامه روز دانشجو به صحن دانشگاه تهران آمده و با راهاندازی دسته عزارداری به سوگواری برای سیدالشهدا پرداختند. این حرکت دانشجویان موجب شد تا سایر دانشجویان حاضر در صحن دانشگاه نیز به دسته عزاداری بپیوندند و این دسته عزاداری3000 نفری به سمت سردر دانشگاه تهران حرکت کند. حضور این تعداد عزاردار حسینی در اولین روز محرم در صحن دانشگاه تهران، فضای عمومی دانشگاه را برای ساعتی متحول کرد.
در ادامه دانشجویان با تجمع در محل سردر دانشگاه تهران، به قرائت بیانیه پایانی ویژه برنامه روز دانشجو پرداختند. بدین ترتیب طراحی نزدیک به یکماهه سران فتنه برای سواستفاده از روز دانشجو به دلیل استقبال اندک دانشجویان از برنامههای طراحی شده توسط این جریان ناکام ماند و روز دانشجوی 89 به روزی حسینی مبدل شد.
این درحالی است که روز گذشته انجمن اسلامی دانشگاه تهران تلاش کرده بود با دعوت از چهرههای جنجالی اصلاح طلب، فضای دانشگاه را تحت تاثیر قرار دهد که این برنامه ریزی نیز با بیتوجهی و عدم استقبال دانشجویان دانشگاه تهران مواجه شده بود. این تشکل در اقدامی تحریک کننده نیز تهدید کرده بود که در صورت انتشار کیفرخواست بسیج دانشجویی دانشگاه تهران علیه سران فتنه دانشگاه را به آشوب بکشاند. با این حال صدور این کیفرخواست نیز برخلاف تهدید انجمن اسلامی دانشگاه تهران با استقبال دانشجویان این دانشگاه روبرو شده و به یکی از موضوعات اصلی مورد بحث در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مبدل شده است.
ناکامی دانشجویان آشوب طلب در دانشگاه امیرکبیر
در دانشگاه امیرکبیر هم حضور دانشجویان انقلابی در صحن دانشگاه که با خود پلاکاردهای مختلفی در حمایت از رهبر انقلاب و محکومیت سران فتنه را حمل میکردند، سبب شد تا تلاش تعدادی از دانشجویان حامی جریان فتنه در طراحی خود برای به آشوب کشاندن دانشگاه تهران ناکام بمانند.
به گزارش خبرنگار رجانیوز از دانشگاه امیرکبیر، ساعت 10 صبح امروز حدود 100 نفر از دانشجویان حامی جریان فتنه در دانشگاه امیرکبیر، با حضور در مقابل دانشکده عمران این دانشگاه تلاش کردند تا برای لحظاتی جو دانشگاه امیرکبیر را ملتهب کنند که این اقدام آنها به دلیل حضور پرشمار دانشجویان انقلابی در مقابل دفتر بسیج دانشجویی امیرکبیر ناکام ماند. این در حالی است که به دلیل حرکت دانشجویان انقلابی به سمت این تعداد، دانشجویان حامی فتنه تلاش کردند تا به درگیری فیزیکی روی آورند که به دلیل حضور پرشمار دانشجویان انقلابی موفق به عملی کردن تصمیم خود نشدند.
با رسیدن موعد نماز ظهر و حضور دانشجویان در مسجد دانشگاه، این عده از دانشجویان از فضای خلوت دانشگاه سواستفاده کرده و به سمت سلف دانشگاه حرکت کرده و شعارهایی سردادند که پس از اتمام نماز ظهر، حرکت نمازگزاران که بصورت دسته عزاداری از مسجد دانشگاه خارج میشدند، سبب پراکنده شدن دانشجویان آشوب طلب شد. در ادامه دانشجویان پس از عزاداری به تجمع در صحن دانشگاه پرداخته و سپس یکی از اعضای بسیج دانشجویی به سخنرانی پیرامون موضوع روز دانشجو پرداخت و با این سخنرانی این مراسم نیز خاتمه یافته و طراحی جریان فتنه برای به َآشوب کشیدن دانشگاه امیرکبیر ناکام ماند.