سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اخبار روز و مطالب جالب و دانلود آپدیت آنی ویروس

حجاب

    نظر

رویکرد پست مدرن به حجاب

گفتگو با خانم دکتر جمیله علم الهدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی

منع رعایت حجاب در مدارس وادارت دولتی در فرانسه که اخیراً مسلمانان فرانسه با آن مواجه شده و برخی کشورهای دیگر اروپایی نیز بحث و بررسی آن را شروع کرده اند، از یک سو بحث تعوض به حقوق بشر و آزادی های فرهنگی را مطرح کرده است و از سوی دیگر این مسائل بحث جایگاه حجاب در اعمال مناسک و رفتارهای دینی را دامن زده است. به این بهانه گفت و گویی را با دکتر جمیله علم الهدی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده ایم و نظرات ایشان را در خصوص بحران حجاب و چالش های فرا روی دولت فرانسه جویا شده ایم که از نظرتان می گذرد.

ابتدا بفرمائید قانون منع حجاب در فرانسه در کدام بستر فکری و فلسفی شکل گرفته است؟

-    ما در مورد قوانین سکولار به معنی غیر دینی دچار سوء تفاهم هستیم. وقتی گفته می شود سکولار به معنی غیر دینی های الهی تعبیر درستی است ولی اگر سکولار را به معنی غیر ایدئولوژیک بگیریم و تصور کنیم که علم، حقوق، اقتصاد می تواند غیر ایدئولوژیک باشد، برداشت غلطی است. شاید بیشترین چیزی که داعیه سکولار بودنش را داشتیم، علم است.

-     به خصوص علوم طبیعی که نسبت به ارزش های دینی کاملاً بی طرفند. دینی که در کلیسا بود با علم مدرن مخالفت می کرد و سرآغاز علم مدرن در حقیقت یک نوع مبارزه با قدرت طلبی یا تمامیت خواهی کلیسا بود.

-     گالیله یا دانشمندان اولیه ما که اتفاقاً محصولات مدارس کلیسا بودند، و در مدارس اسکولاستیک پرورش پیدا کرده بودند، می خواستند اظهار نظرهایی بکنند که خلاف کتاب مقدس تصور می شد و با آنها مخالفت شد. این خاطره تلخی است که همچنان در ذهن بشریت باقی مانده و شمارگان بسیار سنگینی هم از دانشمندانی که توسط کلیسا سوخته شده اند وجود دارد و در حقیقت تعارض بین علم و دین از آنجا شروع شد و به نظر می رسد که اول دین شروع به مخالفت با علم کرد.

-     مشکل اساسی این بود که کتاب مقدس، آموزه های خاصی داشت، یک مقدار فلسفه و علوم طبیعی یونان هم اضافه شده بود و کنار کتاب مقدس به عنوان درس های مقدس تدریس می شد. دانشمندان جدیدی که آمدند و با آن طبیعیات گذشته مخالفت کردند به نظر می رسید که آنها مخالفت با دین می کنند. نظریه های علمی قدیم مثل نظریه ای که می گفتند زمین مرکز جهان است، یک نظریه علمی بود.  نه عیسی، نه موسی و نه هیچ پیغمبر دیگری آن را نگفته بود. بلکه نظریه ای بود مربوط به علوم یونانی و چون این درس در مدارس کلیسایی داده می شد تصور کردند این مخالفت با دین است. روش جدید، روش آزمون و تجربه است که با روش نقلی که در کلیسا به عنوان روش تحقیقی معرفی شده بود، مخالفت داشت و این امر مخالفت با دین تلقی شد و مبارزه کردند و یک خاطره بسیار تلخی برای بشریت به جا گذاشتند که علم با دین مخالف است و از آن موقع تصمیم گرفتند که علم را بر نظریه های دینی مبتنی نکنند و کاملاً بی طرفانه بررسی کنند و این تفکر به سیاست و حقوق و اقتصاد و بقیه نهادهای اجتماعی هم سرایت کرد، تا جایی که تصور این شد که دین باید فقط به بحث های اخلاقی آن هم اخلاق فردی، توصیه هایی برای روابط انسانی مثل نوع دوستی، ایثار و فداکاری فقط در حد توصیه بپردازد و دست و پای دین باید جمع بشود. تصور حکومت سکولار از اینجا پدید آمد که حکومت هم باید غیر دینی باشد. چون جنگ های صلیبی و دخالت هایی که کلیسا در امور حکومتی می کرد، باعث شده بود مردم یک حکومت غیر دینی را حکومت خوبی تلقی کنند.

سوالی که فوکو،متفکر فرانسوی در باره علم می کند این است که: آیا واقعاً علم بی طرف و مبتنی بر آزمون های بی طرفانه تجربی است؟ در کتاب های مختلفیف فوکو این را ثابت می کند که علم بی طرف نیست و از یک ایدئولوژی حمایت می کند و قبل از اینکه علمی باشد به عنوان یک نهاد اجتماعی است.

 یعنی دارای یک صنفی از طرفدارانش هست که برای جلب حمایت های مردمی تلاش هایی می کند. نظریه فوکو که یک متفکر فرانسوی پست مدرن است به شدت در شرق این تاثیر را گذاشت که نسبت به همه چیز این سوال را بکنیم حتی نسبت به حکومت. آیا حکومت غیر ایدئولوژیک یا "غیر آئینی" امکان پذیر است؟ ممکن است حکومتی غیر کلیسایی، غیر یهودی و یا حکومتی غیر اسلامی باشد، ولی حکومت غیردینی یعنی لامذهب یا لائیک غیر ممکن است؟

فلسفه علم به این نظریه رسیده که علم ایدئولوژیک نداریم و دانش از یک سری مبانی ارزشی حمایت می کند لذا خود بی طرفی یا عینیت که در علم است یک ایدئولوژی است.

چنانکه علم گرایی به صورت یک ایدئولوژی از قرن 17 در اروپا شروع و در تمام دنیا هم منتشر شد و غیر دینی معنای علمی پیدا کرد، در حالی که خود علم و دانشمندان هیچ وقت مدعی نبودند مثلاً در مورد نظام هستی گفتند ما روابط پدیده ها را فقط می توانیم کشف کنیم. آن هم در یک محدوده ای که ابزارهای تحقیق به ما اجازه بدهد. ولی علم گرایی باعث شد که مردم در مورد روح رفتند از علم سوال کردند و علم گفت من نمی دانم. اینها گفتند که چون علم نمی داند پس روحی وجود ندارد. رفتند در مورد خدا از علم سوال کردند، علم گفت من نمی دانم اینها گفتند چون نمی داند پس نیست. در باره  آخرت و جهان پس از مرگ از علم خواستند هر چه علم تلاش کرد ثابت کند که من اصلاً نمی خواهم به این موضوع بپردازم ودغدغه فکری من نیست و ابزارهای تحقیقی ام اجازه نمی دهد. در قرن 17، 18، 19 و تا اوایل قرن 20 مردم تلاش زیادی کردند که علم در باره هستی، فلسفه، باورهای دینی و اخلاق حرف بزند.

 علم واقعاً نمی داند که صداقت خوب است یا بد.  حداکثر می تواند به شما بگوید که اگر در جامعه صداقت وجود داشته باشد اعتماد مردم بالا می رود، ولی اصلاً راجع به اینکه چه خوب است و چه بد، نمی تواند حرف بزند و این کار فلسفه وایدئولوژی است.

 ولی علم گرایی یا سیانتیسم باعث شد که مردم تقاضای این کار را از علم کردند و ناتوانی علم را در نظر نمی گرفتند. این وضعیت سبب شد که مردم در نیمه دوم قرن بیستم دو باره به سوی آیین ها برگشتند البته لزوماً به سوی آیین های معتبرهم برنگشتند بلکه به سوی آیین های خرافی و ابداعی رفتند و آیین های شرقی دوباره مورد توجه قرار گرفت. چون نیازهایی که داشتند را سیانتیسم نمی توانست جواب دهد. در همان قرن 19 مارکسیسم مدعی می شود که من یک ایدئولوژی و تفکر علمی هستم و می خواهند حکومت، تفکر و ایدئولوژی را براساس علم بنا کنند و نمی توانند.

حالا سوال جدی تر این بوده که علم از خودش سوال کرده، واقعاً ما غیر ایدئولوژیک هستیم؟ و متوجه شده که یک آیین و ایدئولوژیی است، اگر چه نمی تواند راجع به کل هستی، هدف از زندگی، احکام و اخلاق صحبتی بکند ولی به خوبی از یک سری ارزشها  مثل عینیت مثل بی طرفی می تواند دفاع کند. اگر شما مقداری با فلسفه علم آشنا باشید می دانید که تقریباً این نظریه جا افتاده که علم گرانبار از ارزشها و ایدئولوژی ها است و نظریه نه تنها در پیش فرض های خود بلکه در روشهای تحقیقش ایدئولوژیک برخورد می کند.

آیا حکومتها غیر ایدئولوژیک هستند و لائیسیته چیزی غیر از ایدئولوژی است؟

- لائیسیته خودش یک ایدئولوژی است. شما همین که بگویید هیچ دینی یاهیچ حکم دینی یاهیچ اخلاق دینی نباید وارد حکومت بشود این خود یک ایدئولوژی، نگرش و موضع است که شما در جنبش های اجتماعی و نوع حکومت داری اتخاذ کرده اید.

پس ما حکومت غیر دینی نداریم بلکه حکومتی داریم که می خواهد یک دین خاص را انتخاب کند. همان طور که در ایران دین اسلام حاکم است آنها هم از لا ئیسیته حمایت می کنند. پس اینکه تصور کنیم حکومت فرانسه یک حکومت غیرایدئولوژیک است و از احکام و تجلیات دینی مثل حجاب ممانعت می کند، این غلط است.

در یک حکومت دموکراتیک از نوع حکومتهای  فرانسوی چطور می شود یک دین را بر بقیه ادیان ترجیح داد؟ و بین ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودیسم و سایر ادیان، لائیسیته را انتخاب کرد؟

-    دلیل اینکه ما در ایران اسلام را بر سایر ادیان متنوعی که وجود دارد ترجیح داده ایم این است که اکثریت یک جامعه این دین را به عنوان مبنای حکومتی خود قرار داده اند.

-    آراء مردم تعیین کننده است. یعنی نظریه مردم است. شما امروز به این دلیل می توانید بگویید اسلام مبنای حکومت ماست که مردم خواسته اند. چون اصل آزادی اصلی است که تمام مردم به طور شهودی دریافت کرده اند، یعنی آزادی چیزی نیست که شما بخواهید بحث بکنید که ما به مردم آزادی بدهیم یا ندهیم.

 اصلاً دست شما نیست که بدهید یا ندهید. مردم درذاتشان آزادند. چون آزادند خودشان می توانند انتخاب کنند. اگر سکوت کنند یا اگر رای بدهند آن وقت شما می توانید از حکومت دینی حمایت کنید. من نمی دانم واقعاً مردم فرانسه که دومین دین رسمی کشورشان اسلام است آیا موافق هستند که ایدئولوژی لائیسیته مبنای حکومتی شان باشد؟ اگر موافق باشند به خود حق می دهند که حقوق و آزادی های ادیان دیگر را به خاطر منافع دین مسلط محدود کنند ولی اگر نبود چی؟ به نظر می رسد، این راهپیمایی ها و نگرانی هایی که وجود دارد حرف دیگری دارد. یعنی مردم مدعی اند و شما وقتی در پاریس صدای اذان می شنوید و بیشتر مردم روز جمعه مسجد می روند و نماز جمعه می خوانند باید فکر دیگری بکنید، یا حکومتی نه فقط مسئله حجاب را بلکه مسئله لائیسیته را به انتخابات بگذارد و ببیند که مردم چه می خواهند؟ مثل ما که جمهوری اسلامی  را به انتخابات گذاشتیم و ادیان رسمی را شناسایی کردیم و برای ادیان رسمی مراسم مذهبی خاصی قائل هستیم.

مبانی فکری و اندیشه ای این دو نوع نگرش فمینیستی در فرانسه چیست؟

-    یک نگرشی که حجاب را تجلی آزادی زن می بیند و نگرش دیگر حجاب را مخالف آزادی زن می بیند. آنهایی که از سکس لطمه خورده و بحران خانواده دارند را تحت فشار قرار می دهد و احساس می کنند منزلت زن در حال پایین آمدن است، به پوشش به عنوان یکی از وسایلی که می تواند منزلت زن را بالاتر ببرد و ماهیت زن را نمایش بدهد،نگاه میکنند. ظاهر را بپوشانیم تا باطن جلوه گر بشود. این ظاهر خیلی همه را سرگرم می کند پس ظاهر را کمی کنترل کنیم تا آن اندیشه زن، کار و نوشته های زن و هنر مصنوعات زن جلوه کند و نگرش مقابلش این است که فکر می کند این حجاب سمبلی است از در قفس رفتن زن، به نظر من مخالفت ها و موافقت هایی که با حجاب در اروپا و در فرانسه بطور خاص انجام می شود نشانگر تضاد دو نگرش فمینیستی است. نگرشی که تا سالهای اخیر غلبه داشت نگرشی بود که حجاب را مخالف آزادی زن می دانست ولی نگرشی که امروز در مالزی، کشورهای شرق دور و در کشورهای اسلامی به طور اکثریت و در کشورهای اروپایی دارد رواج پیدا می کند ناظر بر نگرش فمینیستی است که اتفاقاً برگشتن زن به خانه، منزلت زن در خانه و نقش های اصلی زن و از جمله حجاب را در حقیقت بازگشت منزلت از دست رفته زن می داند.

-     طبیعی است که شما می دانید سکس در حقیقت تجربه بسیار تلخی است که زنان در سالهای اخیر بیشتر لطمه اش را خورده اند. مثلاً خانواده های همزیست که در فرانسه  بسیار رواج دارد،دیگر هیچ ازدواج رسمی و قانونی صورت نمی گیرد. دختران و پسران در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه هیچ گونه روابطه حقوقی داشته باشند و معمولاً در روابط جنسی آزادی که دارند مردان برنده می شوند و زنان صدمات شدیدتری می خورند و مسائل حقوقی متفاوتی که به بار می آورد.

به نظر می رسد که دفاع از حقوق زن در حقیقت راهش برگرداندن زن به خانواده اولیه است. در حقیقت نگرش هایی که حجاب را خواهان است نگرش های قدیمی نیست بلکه یک رویکرد پست مدرن حجاب است. رویکردهای گذشته حجاب، حفظ عفت و عصمت زن است.

ولی امروز حجاب را وسیله ای برای حفظ حقوق زن می دانند. این بازگشت به حجاب در فرانسه و در اروپا و کشورهایی مثل مالزی به نظر من یک رویکرد جدید است. حالا اینکه چه نوع حجابی باشد، تنوع در حجاب، انواع حجاب، که اینها بحثهای دیگری است. من بیشتر دنبال تفاوت رویکردهای گذشته هستم. رویکرد جدید یک رویکرد حقوقی است، یک رویکرد دفاع از آزادی ها و دفاع از منزلت زن است. رویکرد گذشته معمولاً دفاع از عفت و در حقیقت نجابت زن است.

البته هر دو به ثبات خانواده کمک می کنند ولی دغدغه اصلی فقط عفت و عصمت نیست بلکه بیشتر حقوقی است. کشور ایران هنوز هم هست و حرف اول را عفت  زن می تواند برای رویکردهایی که حجاب گرا هستند و رویکردهایی که مخالفت با حجاب می کنند بیشتر رویکرد حقوقی به خودشان گرفته اند ولی در اروپا این تفاوت اساسی وجود دارد. به هر حال مسلمانان به عنوان معتقدین به حجاب بیشترین دفاع را می کنند ولی این طور نیست که فقط آنها دارند دفاع می کنند، افراد دیگری هم هستند که مدافع این حقوق هستند. من تصورم این است که حکومت فرانسه تحت فشار برخی گروهها به وضع چنین قانونی دست زده و خیال هم نمی کنم که در حقیقت از آثار زیانبارش بخصوص انتخابات در امان بماند. به هر حال مسلمانها تعدادشان خیلی زیاد است و با حساسیتی که روی این موضوع پیدا کرده اند خصوصاً زنان که تعدادشان هم خیلی بالاست فکر می کنم که لطمه ای می زنند به انتخابات در آینده یعنی یا اساساً شرکت نمی کنند یا اگر شرکت کنند ممکن است به گروهایی رای بدهند که الان مطرح نیستند.

به نظر شما این قانون چه تبعات و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟

- من خیلی خوشحالم و به نظرم خیلی جالب می آید که ببینید که یکی از احکام دینی که اساساً زیاد مطرح هم نبوده ولی امروز به دلیل آن رویکرد حقوقی تبدیل به یک جنبش اجتماعی می شود. این جنبش فرا گیرتر از این خواهد شد، به کشورهای دیگر هم سرایت خواهد کرد  و این موافقت ها و مخالفت ها یک جنبش جدید حقوق زنان را پدید می آورد.

من با نگرش های قبلی خیلی مسئله داشتم، چون واقعاً این تلقی که حجاب مخالف آزادی و حقوق زن است برای حل آن در ایران باید تلاش بکنیم ولی الان بدون اینکه ما زحمتی بکشیم در طرف غربی ما که دردها و فشارهای سکس روی شانه هایش احساس می شود و رنج شدیدی برده، خود بخود این اتفاق می افتد. ما دیگر اینجا تنبلی و کارهایی که خودمان داریم و بلاهایی که سرمان آمده و نتوانسته ایم تا حالا کاری برای این موضوع انجام بدهیم به طور منطقی فکر می کنم آنجا دارد انجام می شود. فکر می کنم که این یک جنبش فراگیر خواهد شد، مخالفتها و موافقتها همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و اتفاقاً هر چه مخالفتها شدیدتر شود یعنی در حقیقت حکومتها سریعتر و شتابزده تر به قانون منع حجاب بپیوندند، از آن طرف احتمالاً جنبش شدید تر خواهد شد و نگرش جدیدتری را در غرب پدید می آورد و در شرق هم آثارش را خواهد گذاشت. من به این حرکت خیلی خوش بین هستم و احتمالاً یک سری فدائیانی خواهد داشت.

 خیلی ها شانس داشتن شغل و تحصیل را از دست خواهند داد و این هزینه ای است که باید بپردازیم وقتی می خواهیم یک جنبش شروع شود قطعاً باید هزینه ای پرداخته شود. ولی خوش بین هستم به این که این جنبش می تواند یک حرکت نویی در دفاع از حقوق زن باشد چون دفاع از حقوق زن را از این شکل کنوانسیونهایی که از این طرف و آن طرف آمده در حقیقت تبدیلش یک مقدار شکل واقع گرایانه تری از آن حالتهای ایده آلیستی بدهد. ما تلاش کنیم به وضع آن برسیم تا برابر بشویم. این واقعاً مبنای حرکت فمینیست تا حالا بوده یعنی همه اش دنبال برابری بود ولی این حرکت، حرکتی است که کاملاً رویکرد متفاوتی را نشان می دهد و برابری با مرد، دیگر مطرح نیست. سوال جدی تری که همان منزلت واقعی زن است مطرح است: لزومی ندارد که زن با مرد برابر باشد. حالا واقعاً کی گفته که مردان الان وضعیت  و ایده آلی دارند که ما تلاش  کنیم که به آنها برسیم؟ نه، وضعیت مطلوب خودمان را می خواهیم، یک چیزی برای خودمان داریم تعریف می کنیم دنبال تعریف جدیدی برای خودمان هستیم. شما مطمئن باشید که این نوع حرکتها متفکرین را وا می دارد برای این که تعریف های جدیدی بدهند.

از بحث دین که بگذاریم این قانون با دموکراسی و آزادی فردی مغایرت دارد. نظر شما در این باره چیست؟

-    البته ما یک مقدار متفاوت از آنها فکر می کنیم. آزادی فردی که آنها می گویند آزادی بیان و عقیده اولش است. اولین حرفشان آزادی بیان و عقیده است. یعنی هر کسی آزاد است اعتقادی داشته باشد و آن اعتقادش را بیان کند. اگر حجاب هم نوعی بیان عقیده تلقی بشود لزوماً باید جزو آزادی های فرد باشد و نباید آن را محدود کنید. من مطمئن هستم که به حجاب به عنوان یک اعتقاد صرف نگاه نمی کنند. به عنوان یک جلوه ای از اعتقاد، جلوه خیلی بارزی که از دور هم داد می زند اگر شما نقاش را آزاد می گذارید که تابلواش را بکشد و هیچ وقت هیچ نقاشی را به خاطر تابلواش زندانی نمی کنید، اگر که نویسنده آزاد است که با زبان و با نوشتن عقیده اش را ابراز کند. خوب زن هم باید آزاد باشد که با نوع پوشش خود عقیده اش را ابراز کند. از نوع آزادی هایی که شما معتقد هستید به آزادی هایی که ما می گوییم. اصلاً در بحث دین و آزادی های معنوی و ... اصلاً آن بحث ها را نداریم همان آزادی که خودتان می گویید، آزادی که آنها بهش اعتقاد دارند. اولین اصل حقوق بشر آزادی ابراز عقیده است و اگر حجاب نوعی ابراز عقیده است چرا مانعش می شوید و ضمن این که حالا واقعاً چه لطمه ای به شما می زند؟ یعنی واقعاً اگر بخواهیم آزادی افراد را محدود کنیم تنها قانونی که می تواند آزادی دیگران را محدود کند، تزاحم برای آزادی های دیگران است یعنی اگر که کسی بخواهد با ابراز عقیده اش تهمتی به دیگری بزند، شما می گویید این را باید ببرید زندان.

-    اگر کسی بگوید که فلانی دزد است و مال مردم را خورده، این قدر از بانک اختلاس کرده، شما می گویید به دلیل تهمتی که زده برود زندان جوابگو بشود. ولی حجاب آزادی چه کسی را محدود کرده؟ حجاب مال خودش است. به کسی لطمه نمی زند یعنی مزاحمتی برای دیگران ایجاد نمی کند. اگر شما بتوانید بگویید به ما چه که مزاحمتی برای دیگران ایجاد کرده باز راهی برای برای منع حجاب پیدا می شود. پس اگر نوعی ابراز عقیده است پس باید آزاد باشد، اگر هم مزاحمتی برای کسی تولید نمی کند، باز هم باید آزاد باشد، یعنی  چیزهایی که برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند طبق دموکراسی فرانسوی باید آزاد باشند، حجاب چه مزاحمتی ایجاد کرده و در کجا؟

البته تلقی شان این است که چون تعداد افزایش پیدا می کند ممکن است در آینده مثلاً بحث جدا سازی کلاس ها و... و یا مثلاً در ورزش هایی مثل ژیمناستیک و شنا و ... افراد با حجاب شرکت نکنند و این مقاومت در برابر قوانین و حکومت است؟

در بحث تفکیک، خب این هم باز در حقیقت مزاحمتی برای کسی ایجاد نمی کند. می توانند از بودجه های خصوصی مراکز خاصی برای خودشان تولید کنند و دیگر به آن مراکز ورزشی مختلط نروند، این کار را که می توانند انجام دهند یعنی مخالفتی نخواهند داشت.

-     اگر آن چیزی که اینها می گویند یعنی باز هم مزاحمت برای دیگران ندارند یعنی حتی اگر این طور باشد این را می توانند در بخش خصوصی  انجام بدهند و به بخش دولتی کار نداشته باشند. ولی وقتی که کسی حجاب دارد یعنی این که موافق است با مختلط بودن در محل کار، حجاب مانع تفکیک نمی شود، خودش حجابش را حفظ می کند. اینها مدعی این نمی توانند بشوند و می توانند این بخش ها را به بخش خصوصی واگذار کنند. یعنی این نوع ورزشگاه های مخصوص زنان یا مردان را به بخش خصوصی واگذار کنند. از دولت بودجه ای ندهند ولی نه این که مانعش شوند.

بیشتر جنبه تبلیغاتی حجاب است که اینها را نگران می کند چون نوعی تبلیغ پشتش هست. زمینه هایی که سکس و بحران خانواده ایجاد کرده این تبلیغ را خیلی گیرا کرده ، چه این که ما در ایران زمینه هایی به دلیل ناهنجاری های موجود در خانواده ها داشتیم و تلقی شان این بود که دین باعث شده مثلاً تبعیضاتی که در خانواده یا ظلم هایی با خلاف هایی که مردان در حقیقت ظاهراً متدین که ظاهراً با آداب و رسوم دینی انجام می دادند به پای دین نوشته می شد تصورشان این شد که پس دین مخالفت آزادی زنهاست و مخالف حقوق زن است و خشونت علیه زنان، دین وادار کرده این قسمت را به دین نسبت دادند که آنها هم می دانند که حجاب نوعی تبلیغ دینی است و این وضعیتی که خانواده در فرانسه  پیدا کرده و در اروپا  زمینه ای فراهم کرده که این شرایط مثل حجاب خیلی پذیرا باشد. اینجا هم در ایران مشکلاتی که ما در خانواده های مذهبی و غیر مذهبی داشتیم، در خانواده های مسلمان داشتیم. گاهی می بینید خانواده ای با حجاب است و لیکن به دلیل مشکلاتی که خانواده داشته همان پرسش ها را مطرح می کند. چرا در اسلام به زن ظلم می شود در حالی که شما می گویید کجای قرآن نوشته مثلاً( و عاشروا هن بالمعروف) یک تابلویی است که مدام مثل تابلوی نئون برق می زند. در قرآن چندین بار این موضوع را گفته که با آنها (زنان) به نیکی رفتار کنید. این را نمی بینید یا مثلاً نفقه که حق بسیار مهمی است نمی بینیم بعد می بینیم که مثلاً می گویند چرا دیه زن نصف مرد است. مشکلاتی که در خانواده ظاهراً خانواده مسلمانی وجود دارد باعث شده که فکر کنیم اسلام بد است. در حقیقت پتانسیل تبلیغاتی حجاب خیلی بالاست و این پتانسیل تبلیغاتی مانعی شده برای زنان مسلمان نه این که آزادی دیگران محدود بشود.

از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، از شما سپاسگزاریم.